کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسرح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسرح
معنی
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چراگاه . 2 - تماشا - خانه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسرح
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چراگاه . 2 - تماشا - خانه .
-
مسرح
فرهنگ فارسی معین
(مِ رَ) [ ع . ] (اِ.) آلتی که به وسیلة آن موها را منظم و مرتب کنند، شانه .
-
مسرح
لغتنامه دهخدا
مسرح . [ م َ رَ ] (ع اِ) چراگاه . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). مرعی . (اقرب الموارد). ج ، مَسارح . (منتهی الارب ) : می رهم زین چار میخ چارشاخ میجهم در مسرح جان زین مناخ . مولوی .مثنوی را مسرح و مشروح ده صورت امثال او را روح ده . مولوی .|| مک...
-
مسرح
لغتنامه دهخدا
مسرح . [ م ِ رَ ] (ع اِ) شانه . (منتهی الارب ). مشط. ج ، مسارح . (اقرب الموارد).
-
مسرح
لغتنامه دهخدا
مسرح . [ م ُ س َرْ رَ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسریح . رجوع به تسریح شود.
-
مسرح
دیکشنری عربی به فارسی
تلاتر , تماشاخانه , بازيگر خانه , تالا ر سخنراني
-
واژههای همآوا
-
مصرح
واژگان مترادف و متضاد
آشکار، روشن، صریح، مدلل، واضح ≠ غیرمصرح، مبهم
-
مصرح
فرهنگ فارسی معین
(مُ صَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) تصریح شده .
-
مصرح
لغتنامه دهخدا
مصرح . [ م ُ ص َرْ رَ ] (ع ص ) آشکارکرده . هویدا. آشکار. روشن . فاش . بی پرده . صریح . بصراحت . (یادداشت مؤلف ) : امیر را آگاه کردند و مصرح بگفتند که کار از دست می شود حرکت باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 625). از خویشتن نامه نویس و مصرح بازنمای که ...
-
مصرح
لغتنامه دهخدا
مصرح . [ م ُ ص َرْ رِ ] (ع ص ) کسی که آشکار سخن می گوید. (ناظم الاطباء). آنکه گشاده و روشن سخن گوید. (از منتهی الارب ).- یوم مصرح ؛ روز بی ابروباد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مصرح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosarrah تصریحشده؛ روشن و آشکارشده.
-
جستوجو در متن
-
تلاتر
دیکشنری فارسی به عربی
مسرح
-
بازیگر خانه
دیکشنری فارسی به عربی
مسرح