کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مسرط
لغتنامه دهخدا
مسرط. [ م ِ / م َ رَ ] (ع اِ) راه گذر طعام . حلق . (منتهی الارب ). بلعوم . مصرط. (از اقرب الموارد).
-
مسرط
لغتنامه دهخدا
مسرط. [ م ِ رَ ] (ع ص ) سریعالاکل . (اقرب الموارد). || (اِ) راه گذر طعام در حلق . (منتهی الارب ). بلعوم . (اقرب الموارد).
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [ م َ س َرْ رَ ] (ع اِ) اطراف ریاحین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، مَسارّ. (اقرب الموارد).
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [ م َ س َرْ رَ ](ع مص ) سرور. (منتهی الارب ). شاد کردن کسی را. (از اقرب الموارد). شادمانه کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مسرت . و رجوع به سرور و مسرت شود. || (اِمص ) شادمانی و شادی . (دهار).
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [م ِ س َرْ رَ ] (ع اِ) آلت راز، و آن ماشور باشد یک سر آن در دهان گوینده و یک سر آن در گوش شنونده . (منتهی الارب ) (از صراح ). آلتی است توخالی چون طومار که در آن راز گویند. (از اقرب الموارد). این کلمه را بجای تلفن می توان به کار برد. (یادداشت مر...
-
مصرة
لغتنامه دهخدا
مصرة. [ م َ ص َرْ رَ ] (ع اِ) مجرای بول . || مجاری تحت شکم . (ناظم الاطباء).
-
مصرة
لغتنامه دهخدا
مصرة. [ م ُ ص ِرْ رَ ] (ع ص ) ناقه ای که شیر ندهد. (منتهی الارب ). ماده شتری که شیر ندهد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شاد و شَنگول
فرهنگ گنجواژه
مسرت.
-
joyance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لذت، شادی، مسرت، خوشی
-
مسرات
لغتنامه دهخدا
مسرات . [ م َ س َرْ را ] (ع اِ) ج ِ مسرّة و مسرّت . رجوع به مسرت و مسرة شود.
-
سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سراء، مقابلِ ضراء] [قدیمی] sarrā مسرت؛ شادی؛ شادمانی؛ شادکامی؛ خوشی.
-
سَّرَّاءُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيشامدي که مايه مسرت و شادي آدمي باشد
-
ابتهاج
واژگان مترادف و متضاد
خوشحالی، خوشی، سرور، شادمانی، شادی، فرح، مسرت
-
بشارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بِشارة] bešārat مژده؛ خبر خوش؛ خبر مسرتآور.