کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسدود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسدود
/masdud/
معنی
۱. سدشده؛ بستهشده.
۲. [قدیمی] استوارشده.
۳. [قدیمی] بازداشتهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بست، بسته، بند، سد، گرفته، مقفل ≠ مفتوح، باز، گشوده
دیکشنری
barred, closed, shut
-
جستوجوی دقیق
-
مسدود
واژگان مترادف و متضاد
بست، بسته، بند، سد، گرفته، مقفل ≠ مفتوح، باز، گشوده
-
مسدود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - بسته شده . 2 - باز داشته شده .
-
مسدود
لغتنامه دهخدا
مسدود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سَدّ. رجوع به سد شود. || بازداشته شده . (از منتهی الارب ). || استوار کرده و اصلاح نموده . || سدشده و بندشده و بسته شده . (ناظم الاطباء). گرفته . بسته . فراز.- مسدود شدن ؛ سد شدن و بند شدن و بسته شدن . (ناظم الاطبا...
-
مسدود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] masdud ۱. سدشده؛ بستهشده.۲. [قدیمی] استوارشده.۳. [قدیمی] بازداشتهشده.
-
مسدود
دیکشنری فارسی به عربی
اغلق , مغلق
-
واژههای مشابه
-
مسدود کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بستن ۲. بند آوردن ۳. سد کردن ≠ باز کردن
-
access barred
دسترسی مسدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] 1. در سامانۀ مخابراتی، شرایط انسداد و رد دسترسی به مرکز تلفن 2. عبارت هشداردهندۀ مربوط به انسداد و رد دسترسی به مرکز تلفن
-
removed track
خط مسدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخشی از یک خط که ورود قطار به آن در مدتزمان مشخصی به هر دلیل ممنوع است
-
مسدود کننده
دیکشنری فارسی به عربی
معوق
-
مسدود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق , اغلق , امنع , عرقل , کتلة , مربي
-
مسدود کردن (بامانع)
دیکشنری فارسی به عربی
حاجز
-
واژههای همآوا
-
مث دود
لهجه و گویش تهرانی
سریع، گذرا، تند و چابک رفتن