کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسحلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسحلان
لغتنامه دهخدا
مسحلان . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مسحل (در حالت رفعی ). دو مسحل . دو کنار ریش یا دو طرف پایین عذار تا مقدم ریش . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || دو حلقه ٔ دو طرف دهانه ٔ لگام . (از منتهی الارب ). رجوع به مسحل شود.
-
مسحلان
لغتنامه دهخدا
مسحلان . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) شاب مسحلان ؛ جوان دراز بالا یاجوان فروهشته ٔ تنک موی جای جای سترده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مسحلانی . و رجوع به مسحلانی شود.
-
جستوجو در متن
-
مسحلانة
لغتنامه دهخدا
مسحلانة. [ م ُ ح َن َ ] (ع ص ) تأنیث مسحلان . گویند صبیة مسحلانة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلان شود.
-
مسحلانی
لغتنامه دهخدا
مسحلانی . [ م ُ ح َ نی ی ] (ع ص ) شاب مسحلانی ، به معنی مسحلان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلان شود.
-
حامر
لغتنامه دهخدا
حامر. [ م ِ ] (اِخ ) وادیی است در سماوه طرف شام ازآن ِ بنی زهیربن جناب از بنی کلب ،و در آن مارها بسیار باشد. نابغه گوید : سأربط کلبی ان یریبک نبحه و ان کنت ارعی مُسحلان َ و حامراً.ابن سکیت درباره ٔ مسحلان و حامر گفته دو وادی در شام است .
-
درازبالا
لغتنامه دهخدا
درازبالا. [ دِ ] (ص مرکب ) درازبالای . دراز قد. طویل القامه . آنکه قدی دراز دارد.بلندقد. آخته بالا. کشیده بالا. قددراز. اُسحَلان . أسقف . أسنع. أشجع. أشفع. اَعَم ّ. جُخدُب . جَسرَب . ساطی . سَرجَم . سَرَعرَع . سِرناف . سَطیع. سَفَلَّج . سَکب .سَل...
-
مسحل
لغتنامه دهخدا
مسحل . [ م ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) تیشه . (منتهی الارب ).منحت . (اقرب الموارد). || سوهان . (دهار) (منتهی الارب ). مبرد. (اقرب الموارد). || داس . (دهار). || خرک پزداغ . (دهار). || زبان ، از هر که باشد. (منتهی الارب ). لسان . (اقرب الموارد). زبان . (دهار). ...