کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسجوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسجوم
لغتنامه دهخدا
مسجوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سجم و سجوم . رجوع به سجم و سجوم شود. || شتر ماده که وقت دوشیدن پایها را فراخ داردو سر را بلند. (منتهی الارب ). || ریزان ازاشک و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مسجومة
لغتنامه دهخدا
مسجومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مسجوم . رجوع به مسجوم و سجم و سجوم شود. || أرض مسجومة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اشأمان
لغتنامه دهخدا
اشأمان . [ اَ ءَ ] (اِخ ) موضعی در قول ذی الرمة:اعن ترسمت من خرقاء منزلةماءالصبابات من عینیک مسجوم کأنها بعد احوال مضین لهابالاشأمین یمان فیه تسهیم .(معجم البلدان ).