کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسن مست
لغتنامه دهخدا
حسن مست . [ ح َ س َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، 24هزارگزی جنوب باختری بجنورد. کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن شش تن ،شیعه ٔ فارسی زبان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ختن مست
لغتنامه دهخدا
ختن مست . (اِخ ) نام قریتی است به 28 هزار و پانصدگزی شرق تکزار حکومت سنگ چارک شبرغان از متعلقات ولایت مزارشریف . این نقطه بین خط 66 درجه و 31 دقیقه و 20 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 35 درجه و 56 دقیقه و 6 ثانیه ٔ عرض شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغ...
-
سیاه مست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] siyāhmast کسی که بر اثر نوشیدن نوشابۀ الکی از حالت طبیعی خارج شده باشد؛ بدمست؛ بسیارمست.
-
مست باده
دیکشنری فارسی به عربی
معلب
-
مست لایعقل
لهجه و گویش تهرانی
سیاه مست
-
سیا مست
لهجه و گویش تهرانی
خیلی مست
-
زمین مست
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای زمان آباد از توابع باغ بهادران) آیِش؛ زمین کشاورزی که مدتی در آن کشت نشده و آماده برای کشاورزی است، یعنی خاک آن حاصلخیز و قوی شده است.
-
عرب میش مست
لغتنامه دهخدا
عرب میش مست . [ ع َ رَ ب ِ م َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111).
-
حسین آباد میش مست
لغتنامه دهخدا
حسین آباد میش مست . [ ح ُ س َ دِ ش ِ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قنوات بخش حومه ٔ شهرستان قم واقع در 40هزارگزی جنوب خاور قم و 5هزارگزی راه آهن شوسه قم به کاشان . معتدل . دارای 700 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و نیز 5 قنات مخر...
-
سست و مست
لغتنامه دهخدا
سست و مست . [ س ُ ت ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) نااستوار. نامحکم . نادرست .- امثال :همه جایم سست و مست است فقط ناندانیم درست است .
-
مست علی بیگلو
لغتنامه دهخدا
مست علی بیگلو. [ م َ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 32هزارگزی شمال گرمی و سه هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
چراغ مست شدن
لغتنامه دهخدا
چراغ مست شدن . [ چ َ / چ ِ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسم است بلبل بازان را که شامگاه بلبل را در برابر چراغان بر روی دست دارند تا از روشنی چراغ بر سر مستی آید و گویا شود. (آنندراج ). مست گشتن از خیره شدن بر چراغ ، گویا بلبل اینطور است . (فرهنگ نظام ) : ...
-
مست شهوت شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اخدود
-
نخورده مست بودن
لهجه و گویش تهرانی
زود واکنش نشان دادن
-
یک پیاله مست
لهجه و گویش تهرانی
بی ظرفیت