کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستوی
/mostavi/
معنی
۱. برابر.
۲. (ریاضی) هموار.
۳. راستودرست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تخت، صاف، مسطح، هموار
۲. راست، مستقیم
۳. برابر، یکسان
دیکشنری
plane
-
جستوجوی دقیق
-
مستوی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخت، صاف، مسطح، هموار ۲. راست، مستقیم ۳. برابر، یکسان
-
مستوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) برابر، هموار.
-
مستوی
لغتنامه دهخدا
مستوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستو. برابر و هموار. (غیاث ) (آنندراج ). یکسان . مساوی : وفا و همت و آزادگی و دولت و دین نکوی و عالی و محمود و مستوی و قوی . منوچهری .همه اندرصورت مردمی مستوی اند. (شرح قصیده ٔ ابوهیثم ص 4).- مستوی الاجزاء ؛ که اجزاء آن برا...
-
مستوی
لغتنامه دهخدا
مستوی . [ م ُ ت َ وا ] (ع اِ) جنس عام . (ناظم الاطباء).
-
مستوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostavi ۱. برابر.۲. (ریاضی) هموار.۳. راستودرست.
-
واژههای مشابه
-
مستوي
دیکشنری عربی به فارسی
ستون پله , بصورت پلکان در اوردن , پله , رده , سطح , ميزان , تراز , هموار , تراز کردن
-
ساعت مستوی
لغتنامه دهخدا
ساعت مستوی . [ ع َ ت ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت مستویه . مداری است که در آن از فلک پانزده درجه دور زند. (مفاتیح ). ساعت راست . ساعت معدل . ساعت معتدل . ساعت استوائی . ساعت اعتدالی . ساعت وسطی . و آن بیست و چهار یک شبانه روز، و ساعت معمو...
-
مستوي عالي
دیکشنری عربی به فارسی
فراز , بلند , مرتفع , عالي , جاي مرتفع , بلند پايه , متعال , رشيد , زياد , وافر گران , گزاف , خشمگينانه , خشن , متکبر , متکبرانه , تند زياد , باصداي زير , باصداي بلند , بو گرفته , اندکي فاسد
-
مستوي واطي
دیکشنری عربی به فارسی
صداي گاو , مع مع کردن , پست , کوتاه , دون , فرومايه , پايين , اهسته , پست ومبتذل , سربزير , فروتن , افتاده , کم , اندک , خفيف , مشتعل شدن , زبانه کشيدن
-
غير مستوي
دیکشنری عربی به فارسی
ناهموار , ناصاف , ناجور
-
رفع مستوى التعاون
دیکشنری عربی به فارسی
ارتقاى سطح همكاريها
-
جستوجو در متن
-
ستون پله
دیکشنری فارسی به عربی
مستوي
-
بصورت پلکان در اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
مستوي