کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستهزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستهزی
لغتنامه دهخدا
مستهزی ٔ. [ م ُ ت َ زِءْ ] (ع ص ) فسوس کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مسخره کننده . (از اقرب الموارد). آنکه استهزاء کند. آنکه ریشخند کند. فسوسکار. فسوسی . افسوسی . طعنه زننده . و رجوع به استهزاء شود : هر چه گوئی باز گوید که همان می کند افسوس چ...
-
جستوجو در متن
-
مستهزؤون
لغتنامه دهخدا
مستهزؤون . [م ُ ت َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستهزی ٔ (در حالت رفعی ). مسخره کنندگان . استهزاکنندگان . رجوع به مستهزی ٔ شود.
-
مستهزئین
لغتنامه دهخدا
مستهزئین . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستهزی ٔ (در حالت نصبی و جری ). استهزاکنندگان . طعنه زنندگان . رجوع به مستهزی ٔ شود.
-
ساخر
لغتنامه دهخدا
ساخر. [ خ ِ ] (ع ص ) فسوس کننده . (آنندراج ). مسخره کننده . مستهزی ٔ. (تفسیر ابوالفتوح چ 2 ج 8 ص 381 و 388). استهزاکننده . خنده ستانی کننده ... تمسخر کننده . ریشخند کننده .
-
متل گو
لغتنامه دهخدا
متل گو. [ م َ ت َ ] (نف مرکب ) چربک گو. مستهزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی که چاه آب نیست می کند کشتی چه نادان ابلهی است .مولوی (مثنوی چ خاور ص 181).
-
خندان
لغتنامه دهخدا
خندان . [ خ َ ] (نف ، ق ) متبسم . خنده کننده . (ناظم الاطباء). مقابل گریان : بمزدک چنین گفت خندان قبادکه از دین کسری چه داری بیاد. فردوسی .چنین گفت آن کس که پیروز گشت سر بخت او گیتی افروز گشت بد و نیک هر دو ز یزدان بودلب مرد باید که خندان بود. فردوسی...