کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستهان
/mostahān/
معنی
خواروذلیل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستهان
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) ذلیل شده ، خوار.
-
مستهان
لغتنامه دهخدا
مستهان . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استهانة. ذلیل و خوار و سبک در نظر مردم . (غیاث ) (آنندراج ). خوارمایه . خوار داشته . سبک شمرده شده : پوست دنبه یافت مردی مستهان هر صباح او چرب کردی سبلتان . مولوی (مثنوی ).فلسفی منطقی مستهان میگذشت از سوی مکت...
-
مستهان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostahān خواروذلیل.
-
جستوجو در متن
-
شوم رای
لغتنامه دهخدا
شوم رای . (ص مرکب )که رای و نظر نحس و بد دارد. بداندیشه : مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شوم رای و شوم فن .مولوی .
-
شوم فن
لغتنامه دهخدا
شوم فن . [ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) که فن و شیوه بد دارد. که فن منحوس دارد. بدرفتار : مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شوم رای و شوم فن .مولوی .
-
خوار گشتن
لغتنامه دهخدا
خوار گشتن . [ خوا / خا گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی اعتبار گشتن . ناچیز گشتن . بحساب نیامدن . بی قدر گشتن . بی ارزش گشتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : من اینجا دیر ماندم خوار گشتم عزیز از ماندن دائم شود خوار. رودکی .دریغا که دانش چنین خوار گشت ندانم کسی کش بدا...
-
محروم
لغتنامه دهخدا
محروم . [ م َ ] (ع ص ) بازداشته شده از خیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی نصیب . (ناظم الاطباء). بازداشته شده از خیر و نیکی و فایده . بی بهره . (دستورالاخوان ). || منع کرده شده . ممنوع . بی بهره گردانیده شده .نامراد و بیکام . ناکام . (ناظم الاطبا...