کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستنقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستنقع
معنی
باتلا ق , سياه اب , گنداب , لجن زار , درباتلا ق فرورفتن , مرداب , لجن , نهر , انحطاط , در لجن گير افتادن , پوست ريخته شده مار , پوست مار , پوسته خارجي , پوست , سبوس , پوست دله زخم , پوسته پوسته شدگي , پوست انداختن , ضربه سنگين زدن , در باتلا ق فرو بردن , دچار کردن , مستغرق شدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستنقع
لغتنامه دهخدا
مستنقع. [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ، اِ) آنچه تغییر رنگ یافته باشد. || آنچه در آب خیسانده باشند. (از اقرب الموارد). || جای گرد آمدن آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین خوش که آب در آن گرد آمده باشد. باطلاق . || جای غسل آوردن از آبگیر. (منتهی الارب ...
-
مستنقع
لغتنامه دهخدا
مستنقع. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) صدا که مرتفع و بلند شده باشد. || آب که زرد شده تغییر رنگ یافته باشد. || آب که در غدیرجمع شده و راکد مانده باشد. || روح که ازبدن خارج شده در دهان جمع شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنقاع شود. || پستان که وقت دوشی...
-
مستنقع
دیکشنری عربی به فارسی
باتلا ق , سياه اب , گنداب , لجن زار , درباتلا ق فرورفتن , مرداب , لجن , نهر , انحطاط , در لجن گير افتادن , پوست ريخته شده مار , پوست مار , پوسته خارجي , پوست , سبوس , پوست دله زخم , پوسته پوسته شدگي , پوست انداختن , ضربه سنگين زدن , در باتلا ق فرو بر...
-
واژههای همآوا
-
مستنقا
لغتنامه دهخدا
مستنقا. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستنقی . پاکیزه . پاک : ز آنکه حلوا گرمی و صفرا کندسیلیش از خبث مستنقاکند. مولوی (مثنوی ).رجوع به مستنقی شود.
-
جستوجو در متن
-
درباتلا ق فرورفتن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
در لجن گیر افتادن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
پوست ریخته شده مار
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
پوست مار
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
پوسته خارجی
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
پوست دله زخم
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
پوسته پوسته شدگی
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
ضربه سنگین زدن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
در باتلا ق فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع