کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستمعین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستمعین
فرهنگ واژههای سره
شنوندگان
-
مستمعین
لغتنامه دهخدا
مستمعین . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستمع (در حالت نصبی وجری ). شنوندگان . گوش دارندگان . رجوع به مستمع شود.
-
مستمعین
دیکشنری فارسی به عربی
جمهور
-
جستوجو در متن
-
خطبا
واژگان مترادف و متضاد
خطیبان، سخنرانان ≠ مستمعین
-
audience
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان، بار
-
audiences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخاطبان، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان، بار
-
جمهور
دیکشنری عربی به فارسی
بار , ملا قات رسمي , حضار , مستمعين , شنودگان , عمومي , اشکار , مردم
-
پیش خوانی
لغتنامه دهخدا
پیش خوانی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) عمل پیش خوان . || عمل بحضورخواهنده . || در موسیقی و روضه خوانی یا تعزیه گردانی ، خواندن دسته جمعی چند پسر یا دختر با هم بشعر چون براعت استهلالی برابر مستمعین . پامنبری .
-
پیش خوان
لغتنامه دهخدا
پیش خوان . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) پیشخان . پیش تخته . صندوق مانندی که جلو دکان عطاران و قصابان هست که بر اولی پول شمارند و متاع فروخته را نزد بایع نهند و بر دیگری گوشت خرد کنند. صندوق مانندی چوبین که عطار و دیگر کسبه در پیش دکان دارند و خود در پس آن...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن روح اﷲبن ناصرالدین انصاری عالم متفنن اصلا از مردم آذربایجان . مولد و منشاء او گنجه یا بردعه و نواحی آن بود. وی پیاده و تنها از موطن خویش به مملکت عثمانی شد و با یکی از ارکان دولت موسوم به فریدون آشنا گردید وی در بسیاری از ...
-
حبیب خراسانی
لغتنامه دهخدا
حبیب خراسانی . [ ح َ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) حاج میرزا... شاعر خراسانی از خاندان شهیدی . وی پسر حاج میرزا هاشم پسر میرزا هدایت اﷲ پسر میرزا مهدی خراسانی شهید در سال 1266 هَ . ق . در فتنه سالاری و ایامی که شهر مشهد در محاصره بوده پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و پس...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...
-
باب
لغتنامه دهخدا
باب . (اِخ ) (1236 - 1266هَ . ق .) میرزا علی محمد شیرازی ولادتش در غره ٔ محرم سال هزار و دویست و سی و شش قمری ، و در بیست و هفتم شعبان سال هزار و دویست و شصت و شش قمری در تبریز تیرباران شد و اگر این تاریخ ولادت او درست باشد سن وی در وقت قتل سی بوده ا...