کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقیم القامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستقیم القامه
/mostaqimolqāme/
معنی
آنکه قدوقامت راست دارد؛ راستقامت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستقیم القامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستقیمالقامَة] [قدیمی] mostaqimolqāme آنکه قدوقامت راست دارد؛ راستقامت.
-
واژههای مشابه
-
مستقيم
دیکشنری عربی به فارسی
راست روده , معا مستقيم , مقعد
-
مستقيم
دیکشنری عربی به فارسی
راستکار , راد , درست کار , امين , جلا ل , بيغل وغش , صادق , عفيف , نيکو کار , عادل , صالح , پرهيزکار
-
مُّسْتَقِيم
فرهنگ واژگان قرآن
راست - مستقیم (کلمه ی مستقيم بمعناي هر چيزي است که بخواهد روي پاي خود بايستد ، و بتواند بدون اينکه بچيزي تکيه کند بر کنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد ، مانند انسان ايستادهاي که بر امور خود مسلط است ، در نتيجه برگشت معناي مستقيم به چيزي است ک...
-
direct retainer
نگهدارندۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] کژَک (clasp) یا چفتی که بر روی دندان پایه قرار میگیرد و باعث تثبیت دندانوارۀ متحرک میشود
-
straight line distance
فاصلۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] از نظر ریاضی، کوتاهترین فاصله میان دو نقطه
-
direct cost
هزینۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که مستقیماً و بهطور خاص برای انجام یک فعالیت مشخص برآورد میشود
-
direct dispatch, dépêche directe (fr.)
فرستۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] فرستهای که مستقیماً و بدون نقلوانتقال از ادارۀ مبدأ به ادارۀ مقصد ارسال میشود
-
direct wave
موج مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] موجی که فاصلۀ میان چشمه و گیرنده را مستقیم میپیماید
-
direct damage
آسیب مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صدمه دیدن یا تغییر شکل وسیلۀ نقلیه که مستقیماً از تصادف ناشی میشود
-
direct current
جریان مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریان برقی که فقط در یک جهت در حرکت است و مقدار متوسط آن تقریباً ثابت است
-
direct summand
جمعوند مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
direct support
پشتیبانی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مأموریتی که در جریان آن یک نیرو میتواند مستقیماً به درخواست پشتیبانی نیروی دیگر پاسخ دهد
-
direct levelling
ترازیابی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تعیین اختلاف ارتفاع با استفاده از ترازیاب و مشاهدۀ مستقیم درجات روی چوبۀ ترازیابی