کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
direct current
جریان مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریان برقی که فقط در یک جهت در حرکت است و مقدار متوسط آن تقریباً ثابت است
-
direct summand
جمعوند مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
direct support
پشتیبانی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مأموریتی که در جریان آن یک نیرو میتواند مستقیماً به درخواست پشتیبانی نیروی دیگر پاسخ دهد
-
direct levelling
ترازیابی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تعیین اختلاف ارتفاع با استفاده از ترازیاب و مشاهدۀ مستقیم درجات روی چوبۀ ترازیابی
-
direct compression, DC
تراکم مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] روشی در ساختن قرص که در آن اجزای تشکیلدهنده، پس از اختلاط، با اعمال فشار شکل میگیرند
-
RAM
حافظۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← حافظۀ دستیابی مستقیم
-
direct flight
پرواز مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پرواز بدون تعویض هواپیما از مکانی به مکان دیگر با احتمال نشست در طول مسیر
-
direct bank
بانک مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نهادی مالی که هیچ شعبهای ندارد و عملیات بانکی در آن، به روشهای مختلف الکترونیکی انجام میشود
-
direct diplopia, uncrossed diplopia
دوبینی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی دوبینی که در آن تصویر مربوط به چشم راست در سمت راست تصویر مربوط به چشم چپ دیده میشود متـ . دوبینی متقارن homonymous diplopia
-
direct filtration
صافش مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سلسلهای از فرایندهای مشتمل بر انعقاد و صافش که فاقد مرحلۀ تهنشینی است و به حذف ذرات منجر میشود
-
خمیرگیری مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← خمیرگیری تکمرحلهای
-
direct arrival
رسید مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] انرژی ثبتشدۀ موجی که مسیر بین چشمه و گیرنده را بهطور مستقیم یا کمی مایل، بدون بازتاب و شکست، طی میکند
-
مستقیم شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ) [ ع - فا. ] استوار شدن ، سامان یافتن .
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (اِخ ) چند منظومه است از جمله مثنویی است از امیر حسینی شاعر متوفی به سال 717 هَ . ق . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 شود.
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراطالمستقیم . رجوع به همین کلمه شود.