کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقل بودن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستقل بودن از
دیکشنری فارسی به عربی
استقلال عن
-
واژههای مشابه
-
independent variable, argument of a function
متغیر مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] متغیر x در تابع (y=f(x متـ . شناسه 1 argument 1
-
مستقل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقلال یافتن، آزاد شدن، خودگردان شدن ۲. جدا شدن، متکی به خود شدن
-
independent film
فیلم مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلم سینمایی که استودیوهای بزرگ در آن سرمایهگذاری نمیکنند و معمولاً با مبالغ محدود ساخته میشود
-
هتل مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانۀ مستقل
-
autonomous traction
کشش مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی نیروی کشش که اجزای منبع توان آن تماماً در وسیلۀ نقلیه قرار دارد و سبب میشود وسیلۀ نقلیه بتواند در محدودۀ طراحیشده برای سوختگیری حرکت کند
-
independent hotel
مهمانخانۀ مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای که هیچ وابستگی زنجیرهای یا امتیازی (franchise) ندارد متـ . هتل مستقل
-
نیمه مستقل
لغتنامه دهخدا
نیمه مستقل . [ م َ / م ِ م ُ ت َ ق ِل ل ] (ص مرکب ) شخص یا کشوری که تا حدی استقلال دارد ولی نه کاملاً. (فرهنگ فارسی معین ). مملکتی که به ظاهر مستقل است ، اما در عمل مستعمره و تحت الحمایه ٔ دیگران و در حقیقت نیمه مستعمره است .
-
independent transit line
خط مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خطی که به خطوط دیگر حملونقل عمومی متصل نیست
-
مستقل ذاتيا
دیکشنری عربی به فارسی
داراي حکومت مستقل , خودمختار , داراي زندگي مستقل , خودکاربطور غير ارادي , واحد کنترل داخلي
-
حکومت مستقل
دیکشنری فارسی به عربی
حکومة مطلقة
-
مستقل شد
دیکشنری فارسی به عربی
استقلّ
-
linearly independent set
مجموعۀ خطیمستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
independent broadcast station,independent station, indie 1
ایستگاه پخش مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ایستگاه پخش تلویزیونی یا رادیویی که به شبکههای اصلی وابسته نیست