کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستقر کردن
مترادف و متضاد
۱. قرار دادن، استقرار دادن، جا دادن
۲. تثبیت کردن، برپا داشتن
دیکشنری
deploy, dispose, establish, instal, install, locate, position, settle, spot, station
-
جستوجوی دقیق
-
مستقر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قرار دادن، استقرار دادن، جا دادن ۲. تثبیت کردن، برپا داشتن
-
مستقر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حامية , نبات
-
واژههای مشابه
-
مُسْتَقَرٍّ
فرهنگ واژگان قرآن
محل استقرار- قرارگاه دائمی - استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب را طي کرده و متولد شده و در زمين که به مقتضاي آيه و لکم في الارض مستقر ق...
-
مُّسْتَقِرٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
قرار گیرنده (عبارت "کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ " یعنی :هر كارى[چه خير و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ويژه خود] قرار مىگيرد.مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب...
-
مستقر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقرار یافتن، قرار گرفتن، جایگزین شدن، ساکن شدن، جا گرفتن ۲. پابرجا شدن، قرارگرفتن
-
مستقر الکهربائية
دیکشنری عربی به فارسی
الکترواستاتيکي
-
مستقر کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحَلَّ
-
مستقر بودن
دیکشنری فارسی به عربی
استقر
-
مستقر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
مازق
-
مستقرّ کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَشَدَ
-
جستوجو در متن
-
حامية
دیکشنری عربی به فارسی
پادگان , ساخلو , مقيم کردن , مستقر کردن
-
Garrison
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پادگان، ساخلو، مقیم کردن، مستقر کردن
-
garrisoning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گارانتی، مقیم کردن، مستقر کردن