کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستفرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستفرغ
/mostafraq/
معنی
جای استفراغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستفرغ
لغتنامه دهخدا
مستفرغ . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای خالی کردن چیزها : مهندس کارخانه ایجاد و ابداع چون نهال پلید او را مستفرغ فضالات قاذورات فساد و مستودع اخلاط... (جهانگشای جوینی ). و رجوع به استفراغ شود.
-
مستفرغ
لغتنامه دهخدا
مستفرغ . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفراغ . تهی نماینده ٔ معده از افزونیها. (از منتهی الارب ). قی کننده .(از اقرب الموارد). آنکه قی می آورد. (ناظم الاطباء).شکوفه کننده . || آنکه نهایت کوشش و جهد خود برای انجام کاری به کار برد. (از اقرب المو...
-
مستفرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mostafraq جای استفراغ.
-
جستوجو در متن
-
مستفرغات
لغتنامه دهخدا
مستفرغات . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ مستفرِغ و مستفرغة. در اصطلاح طبی هر آنچه بدن راتهی سازد مانند مسهل و دوای قی و مدر و فصد و جز آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مستفرغ و استفراغ شود.
-
مستفرغة
لغتنامه دهخدا
مستفرغة. [ م ُ ت َ رِ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مستفرغ . رجوع به مستفرغ شود. || ناقه ٔ بسیارشیر. || اسب تیزرو که از تک و دو خود چیزی باقی نگذاشته باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ابن طیب
لغتنامه دهخدا
ابن طیب . [ اِ ن ُ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابوالفرج عبداﷲ. حکیم و طبیبی مشهور، معاصر ابوعلی بن سینا. از اطبای بیمارستان عضدی بغداد. او صحبت ابن بطلان و چند طبیب مشهور دیگر درک کرده و ابوعلی تألیفات طبی او را تحسین میکرده لکن به کتب فلسفی او وقعی نمی نهاد...