کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستغرق شدن در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستغرق شدن در
دیکشنری فارسی به عربی
تذکر
-
واژههای مشابه
-
مستغرق بودن
دیکشنری فارسی به عربی
امتص
-
جستوجو در متن
-
swamped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، مستغرق شدن، در باتلاق فرو بردن، دچار کردن
-
recollecting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادآوری، بخاطر آوردن، مستغرق شدن در، دوباره جمع کردن، در بحر تفکر غوطهور شدن
-
recollected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاطره، بخاطر آوردن، مستغرق شدن در، دوباره جمع کردن، در بحر تفکر غوطهور شدن
-
recollects
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به یاد می آورد، بخاطر آوردن، مستغرق شدن در، دوباره جمع کردن، در بحر تفکر غوطهور شدن
-
تذکر
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره جمع کردن , بخاطر اوردن , در بحر تفکر غوطه ور شدن , مستغرق شدن در , بخاطراوردن , ياد اوردن , بخاطر داشتن
-
swamps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتلاق، مرداب، سیاه اب، مستغرق شدن، در باتلاق فرو بردن، دچار کردن
-
swamp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتلاق، مرداب، سیاه اب، مستغرق شدن، در باتلاق فرو بردن، دچار کردن
-
امتص
دیکشنری عربی به فارسی
درکشيدن , دراشاميدن , جذب کردن , فروبردن , فراگرفتن , جذب شدن (غدد) , کاملا فروبردن , تحليل بردن , مستغرق بودن , مجذوب شدن در
-
طبع
لغتنامه دهخدا
طبع. [ طَ ب َ ] (ع مص ) زنگ گرفتن شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ). زنگار گرفتن . شوخگن شدن . (تاج المصادر). || ریمناک شدن مرد. (منتهی الارب ). چرکین شدن . آلوده شدن بعار. (تاج المصادر). || کاهل و دون همت گردیدن مرد. منه : فلان یطبع؛ یعنی او را در مکار...
-
اهراب
لغتنامه دهخدا
اهراب . [ اِ ] (ع مص ) سخت درافتادن در کاری و مستغرق شدن در آن . || بکوشش رفتن ترسان و گریزان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتافتن در تک . (المصادر زوزنی ) || بردن باد خاک را. || بسوی گریز مضطر کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...
-
غرق شدن
لغتنامه دهخدا
غرق شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرورفتن در آب که از سر بگذرد. مستغرق شدن . انغماس . غرقه شدن . غَرَق . (منتهی الارب ) : آنگاه آگاه شدند که غرق خواست شدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 516). هیچ نمانده بود از غرق شدن . (تاریخ بیهقی ص 516).کشتی من که در م...