کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستغانمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستغانمی
لغتنامه دهخدا
مستغانمی . [ م ُ ت َ ن ِ ] (اِخ ) احمدبن مصطفی علوی جزائری ، فقیه و متصوف قرن چهاردهم هجری . تولد و وفات او در شهر مستغانم در الجزایر بوده است . او راست : المنح القدسیة، لباب العلم فی تفسیر سورة و النجم ، مبادی ٔ التأیید، الابحاث العلویة فی الفلسفة ...
-
مستغانمی
لغتنامه دهخدا
مستغانمی . [ م ُ ت َ ن ِ ] (اِخ ) قدوربن محمدبن سلیمان ، فقیه قرن چهاردهم از اهالی مستغانم که ولایتی است در وهران . او را در حدود بیست تألیف است و به سال 1322 هَ . ق . درگذشته است . (از الاعلام زرکلی ج 6 ص 32 از تعریف الخلف ).
-
جستوجو در متن
-
قدور
لغتنامه دهخدا
قدور. [ ق َدْ دو ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان مشهور به مستغانمی فقیهی است از مردم مَستَغانِم از ولایت وهران . وی در حدود بیست تألیف دارد. از آنهاست : 1 - جلاءالران در مواریث . 2 - دررالفیض اللدفی فیما یتعلق بالکسب العیانی و السنی . به سال 1322 هَ . ق ...