کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستعلی
/mosta'li/
معنی
۱. بلند.
۲. برتر؛ غلبهکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستعلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بلند برآمده . 2 - غلبه کننده ، قهر کننده .
-
مستعلی
لغتنامه دهخدا
مستعلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. || بالارونده . || غلبه کننده . (اقرب الموارد). || حروف مستعلی یا استعلاء؛ هفت حرف است از حروف الفبا یعنی : خ ، ص ، ض ، ط، ظ، غ ، ق . و رجوع به مستعلیات و مس...
-
مستعلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'li ۱. بلند.۲. برتر؛ غلبهکننده.
-
واژههای مشابه
-
مستعلی با
لغتنامه دهخدا
مستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود سال 446 هَ . ق . بعد از درگذشت پدرش با او بیعت شد و ملقب به المستعلی باﷲ گشت و در «مالقة» اقامت گزید و در سال 45...
-
مستعلی با
لغتنامه دهخدا
مستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ](اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن معد (المستنصرباﷲ)بن الظاهرلدین اﷲ علی ، مکنی به ابوالقاسم است ، نهمین تن از خلفای فاطمی در مغرب و مصر. وی به سال 467 هَ . ق .متولد و در سال 487 بعد از وفات پدرش با او بر خلافت بیعت شد. در عص...
-
حرف مستعلی
لغتنامه دهخدا
حرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطبق نامیده شود و اگر کمتر بالا رود فقط مستعلی نامیده شود. حرفهای مستعلی اضافه بر چهار حرف مس...
-
حرف مستعلی مطبق
لغتنامه دهخدا
حرف مستعلی مطبق . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ی ِ م ُ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف مطبق . رجوع به حرف مستعلی شود.
-
واژههای همآوا
-
مست علی
لغتنامه دهخدا
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . 176 تن سکنه دارد. واقع در 35هزارگزی شرق کدکن و سر راه شوسه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مست علی
لغتنامه دهخدا
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 38هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاه و 3هزارگزی سرجوب . آب آن از رودخانه ٔ بایوند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
جستوجو در متن
-
مستعلیة
لغتنامه دهخدا
مستعلیة. [ م ُ ت َ لی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مستعلی . رجوع به مستعلی شود. || حروف مستعلیة؛ حروف مستعلی . رجوع به مستعلی و مستعلیات شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالقاسم مستعلی . رجوع به مستعلی ، ابوالقاسم احمد شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مستعلی . احمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن القائم بن المهدی . رجوع به مستعلی ... شود.