کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستعجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستعجل
/masta'jel/
معنی
۱. کسی که بخواهد کاری با عجله انجام یابد؛ عجلهکننده؛ شتابکننده.
۲. زودگذر؛ گذرا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زودگذر، شتابزده، شتابناک، عجول
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستعجل
واژگان مترادف و متضاد
زودگذر، شتابزده، شتابناک، عجول
-
مستعجل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) شتابنده ، شتاب کننده .
-
مستعجل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ) [ ع . ] (اِمف .) زودگذر.
-
مستعجل
لغتنامه دهخدا
مستعجل . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعجال . شتابنده و شتاب کننده . (غیاث ). شتابان . (دهار). شتاب . بشتاب . عاجل . رجوع به استعجال شود : اگر سر پنجه بگشاید که عاشق می کشم شایدهزارش صید بگشاید به خون خویش مستعجل . سعدی .دیده باشی تشنه مستعج...
-
مستعجل
دیکشنری عربی به فارسی
عجول , شتاب زده , دست پاچه , تند , زودرس , مبرم
-
مستعجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] masta'jel ۱. کسی که بخواهد کاری با عجله انجام یابد؛ عجلهکننده؛ شتابکننده.۲. زودگذر؛ گذرا.
-
جستوجو در متن
-
شتاب زده
دیکشنری فارسی به عربی
مستعجل
-
دست پاچه
دیکشنری فارسی به عربی
مستعجل
-
زودرس
دیکشنری فارسی به عربی
مستعجل
-
عجول
دیکشنری فارسی به عربی
طفح , متهور , مستعجل
-
زودگذر
واژگان مترادف و متضاد
فانی، مستعجل، موقت، موقتی ≠ دیرپا
-
شتابزده
واژگان مترادف و متضاد
شتابان، شتابناک، عجول، مستعجل ≠ صبور
-
مبرم
دیکشنری فارسی به عربی
بکاء , ضغط , قرحة , مستعجل , ملح
-
شتابناک
واژگان مترادف و متضاد
جلد، شتابان، شتابزده، عجول، مستعجل ≠ صابر