کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستدیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستدیر
/mostadir/
معنی
گرد و دایرهمانند؛ مدور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حلقه، دایره، گرد، مدور ≠ مسطح
دیکشنری
circular
-
جستوجوی دقیق
-
مستدیر
واژگان مترادف و متضاد
حلقه، دایره، گرد، مدور ≠ مسطح
-
مستدیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) هرچیز گرد و دایره مانند.
-
مستدیر
لغتنامه دهخدا
مستدیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استدارة. گردنده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). دور زننده . || هر چه گرد باشد و مدور. (غیاث ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مدور. دایره ای . گرد : گردنده و رونده به فرمان حکم اوست گردون مستدیر و مه و مهر مستنیر. سوزن...
-
مستدیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostadir گرد و دایرهمانند؛ مدور.
-
مستدیر
دیکشنری فارسی به عربی
تعميم
-
مستدیر
واژهنامه آزاد
هر سی استوانه ای و گرد که از درخت سدر تهیه شود
-
جستوجو در متن
-
spherical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کروی، مدور، گوی مانند، مستدیر
-
مدور
واژگان مترادف و متضاد
حلقه، دایره، دایرهایشکل، گرد، مستدیر ≠ چهارگوشه، مربع
-
تعميم
دیکشنری عربی به فارسی
مدور , مستدير , دايره وار , بخشنامه , عموميت دادن
-
orbicular
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دو طرفه، مدور، کروی، مستدیر، گرد، چرخی، کامل
-
فلکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دایره، گرد، مستدیر ۲. میدان ۳. چرخ، چرخه
-
کره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کرَة، جمع: کرات] kore ۱. هرجسم مستدیر؛ گوی: کرۀ زمین.۲. (نجوم) سیاره.
-
پرگاری
لغتنامه دهخدا
پرگاری .[ پ َ ] (ص نسبی ) فرجاری . خطّ پرگاری . خط مُستدیر.
-
circ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرد کردن، مدور، دایرهای، دایره وار، مستدیر، غیر مستقیم، چنبری، چرخی