کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستجاب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستجاب کردن
مترادف و متضاد
برآوردن، اجابت کردن، برآورده کردن، پذیرفتن
دیکشنری
grant
-
جستوجوی دقیق
-
مستجاب کردن
واژگان مترادف و متضاد
برآوردن، اجابت کردن، برآورده کردن، پذیرفتن
-
واژههای مشابه
-
مستجاب شدن
واژگان مترادف و متضاد
برآورده شدن، اجابت شدن، پذیرفته شدن
-
مستجاب الدعوه
فرهنگ واژههای سره
برآوره کام
-
مستجاب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) پذیرفته شدن .
-
مستجاب الدعوه
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: مستجابالدّعوَة] mostajābodda've کسی که دعایش اجابت شود؛ کسی که هر دعایی به درگاه خداونده بکند برآورده شود.
-
مستجاب زده
واژهنامه آزاد
مستجاب زده (ن مف مرکب) [مُ تَ زَ دَ/ دِ] سیر از استجابت، سیر از استجابت که دیگر رغبتی به پذیرفته شدن ندارد، دعایی که از برآورده شدن و به اجابت رسیدن گزیده شده باشد. || یا: آمادهی اجابت، دعایی که به زودی مستجاب میشود. || یا: اجابت شده. دعایی که برآو...
-
جستوجو در متن
-
استجابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استجابة] 'estejābat ۱. پذیرفته شدن؛ مستجاب شدن.۲. [قدیمی] قبول کردن؛ پذیرفتن.
-
دِگِرِفْتَ
لهجه و گویش گنابادی
degerefta در گویش گنابادی یعنی آتش گرفت ، اثر کردن سخن و نصیحت ، مستجاب شدن دعا و طلسم
-
درگیر شدن
لغتنامه دهخدا
درگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار شدن . دچار آمدن . دچار خوردن . برخورد کردن . مواجه شدن . در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است . || شروع شدن . درگرفتن . آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی . (یادداشت م...
-
تبرک کردن
لغتنامه دهخدا
تبرک کردن . [ ت َ ب َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبارک گرفتن . تبرک یافتن : مردمان صقلاب که بخدای بازگردند وفرزندی را بر جایگاه عبادت وقف کنند این شریانها [ شریانهایی که به اوعیه ٔ منی پیوسته است ] ببرند تا قوت شهوت جماع از وی بریده شود و بدان تبرک کنن...
-
دعا گفتن
لغتنامه دهخدا
دعا گفتن . [ دُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) دعا کردن . درخواست کردن از درگاه خدا. طلب خیر برای کسی کردن : پس به آخر مرا دعا گفتی آن دعا مستجاب دیدستند. خاقانی .دعاهات گفتم بخیرات بِپْذیراگر چه دعای مقسم ندارم . خاقانی .نان همی باید مرا نان ده مراتا بگویم مر...
-
دعا کردن
لغتنامه دهخدا
دعا کردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درخواست کردن از درگاه خدا. از خدا چیزی طلب کردن . چیزی اعم از بد و نیک برای کسی از خدا خواستن . ارتسام . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) : نکنم جز دعای نیک آری کار چون من کسی دعا باشد.مسعودسعد.همتت را کنم بواجب مدح دول...
-
اجابة
لغتنامه دهخدا
اجابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) اِجابت . پاسخ . (منتهی الارب ). پاسخ دادن . پتواز کردن . جواب دادن . (وطواط). || قبول کردن (دعا و دعوت و خواهش ). برآوردن . روا کردن . پذیرفتن . اِنجاح . اسعاف : اجاب اﷲ دعاؤه . (منتهی الارب ). و اجابت کرد و مهیا شد امیرالم...