کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستجاب
/mostajāb/
معنی
برآوردهشده؛ اجابتشده؛ بهاجابترسیده؛ قبولشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اجابتشده، برآورده، پذیرفته، مقبول، پذیرفتهشده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستجاب
واژگان مترادف و متضاد
اجابتشده، برآورده، پذیرفته، مقبول، پذیرفتهشده
-
مستجاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) به اجابت رسیده .
-
مستجاب
لغتنامه دهخدا
مستجاب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استجابة. پاسخ داده شده . جواب داده شده . (اقرب الموارد)(از غیاث ). رجوع به استجابة شود. || پذیرفته شده دعا و برآورده شده حاجت . (اقرب الموارد). قبول کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مقبول . پذیرفته . انجام...
-
مستجاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostajāb برآوردهشده؛ اجابتشده؛ بهاجابترسیده؛ قبولشده.
-
واژههای مشابه
-
مستجاب شدن
واژگان مترادف و متضاد
برآورده شدن، اجابت شدن، پذیرفته شدن
-
مستجاب کردن
واژگان مترادف و متضاد
برآوردن، اجابت کردن، برآورده کردن، پذیرفتن
-
مستجاب الدعوه
فرهنگ واژههای سره
برآوره کام
-
مستجاب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) پذیرفته شدن .
-
مستجاب الدعوه
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: مستجابالدّعوَة] mostajābodda've کسی که دعایش اجابت شود؛ کسی که هر دعایی به درگاه خداونده بکند برآورده شود.
-
مستجاب زده
واژهنامه آزاد
مستجاب زده (ن مف مرکب) [مُ تَ زَ دَ/ دِ] سیر از استجابت، سیر از استجابت که دیگر رغبتی به پذیرفته شدن ندارد، دعایی که از برآورده شدن و به اجابت رسیدن گزیده شده باشد. || یا: آمادهی اجابت، دعایی که به زودی مستجاب میشود. || یا: اجابت شده. دعایی که برآو...
-
جستوجو در متن
-
أُجِيبَت
فرهنگ واژگان قرآن
جواب داده شد-مستجاب شد
-
برآورده
واژگان مترادف و متضاد
۱. متحقق ۲. مستجاب ۳. روا
-
پذیرفته
واژگان مترادف و متضاد
تصویب، متعهد، مستجاب، مقبول، وارد ≠ مردود