کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستبصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستبصر
/mostabser/
معنی
صاحب بصیرت؛ دارای فکر و نظر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بینا، بینادل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستبصر
واژگان مترادف و متضاد
بینا، بینادل
-
مستبصر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ص ) [ ع . ] (اِفا.) صاحب بصیرت .
-
مستبصر
لغتنامه دهخدا
مستبصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبصار. بینادل شونده . (غیاث ) (منتهی الارب ). آنکه طلب بصیرت می کند و بینادل می شود. (ناظم الاطباء) : و زین لهم الشیطان أعمالهم فَصَدَّهم عن السبیل و کانوا مستبصرین . (قرآن 37/29). || طلب بصیرت کننده . (...
-
مستبصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostabser صاحب بصیرت؛ دارای فکر و نظر.
-
جستوجو در متن
-
بینا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بصیر، دانا، عالم، مبصر ≠ نادان ۲. بیننده، دیدهور ۳. مستبصر ≠ نابینا، کور، اعمی
-
بزنطی
لغتنامه دهخدا
بزنطی . [ ب َ زَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابی نصر. عالمی شیعی از اصحاب موسی علیه السلام بود. کتاب الجامع و کتاب المسائل از اوست و نیز کتاب روایات اواز رضا علیه السلام است . (از الفهرست ابن الندیم ). مؤلف ریحانة الادب آرد: کنیت وی ابوجعفر یا ابوعلی و ا...
-
اصول دین
لغتنامه دهخدا
اصول دین . [ اُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصول جمع اصل است و در لغت چیزیست که چیز دیگری بر آن مبتنی شود و دین در لغت بمعنی جزاست ، و از آنست گفتار پیامبر(ص ): کما تدین تدان . و در اصطلاح ، اصل بمعنی طریقت و شریعت است و در اینجا مراد همین است و ا...