کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستانف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستانف
/mosta'nef/
معنی
۱. کسی که کاری را از سر گیرد؛ آغازکننده؛ استینافدهنده.
۲. پژوهشخواه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستانف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'nef ۱. کسی که کاری را از سر گیرد؛ آغازکننده؛ استینافدهنده.۲. پژوهشخواه.
-
واژههای مشابه
-
مستأنف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آغاز کننده ، از سر گیرنده . 2 - کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعة خود را در محکمه ای بالاتر از سر گیرد، استیناف دهنده .
-
مستأنف
لغتنامه دهخدا
مستأنف . [ م ُ ت َءْ ن َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استیناف . رجوع به استئناف و استیناف شود. || از سرگرفته . نو. از نو. مجدد. جدید. از سر.- امر مستأنف ؛ کار نو که کسی نکرده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- مستأنف علیه ؛ پژوهش خوانده . (فره...
-
مستأنف
لغتنامه دهخدا
مستأنف . [ م ُ ت َءْ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیناف . || از سرگیرنده ٔ کار و آغازکننده ٔ آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پژوهش خواهنده . (از لغات فرهنگستان ). و رجوع به استئناف و استیناف شود.
-
واژههای همآوا
-
مستأنف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آغاز کننده ، از سر گیرنده . 2 - کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعة خود را در محکمه ای بالاتر از سر گیرد، استیناف دهنده .
-
جستوجو در متن
-
appellee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
appellee، مستانف علیه
-
مستأنفة
لغتنامه دهخدا
مستأنفة. [ م ُ ت َءْ ن ِ ف َ ] (ع ص ) مؤنث مستأنف . نعت فاعلی از مصدر استیناف . از سر نو گیرنده و آغازکننده . (غیاث ) (آنندراج ).... رجوع به مستأنف و استیناف شود. || رام و آهسته . || به یکسو استاده شونده . || مجازاً به معنی جدا و علی حده . (غیاث ...
-
اسفاقس
لغتنامه دهخدا
اسفاقس . [ ] (اِ) ابن البیطار در ذیل کلمه ٔ سندریطس آرد: و من الناس من یسمیه ایراقلنا و هو نبات مستأنف کونه فی کل سنة و له ورق شبیه بورق النبات الذی یقال له فراسیون الا انه اطول منه مثل ورق النبات الذی یقال له الاسفاقس . (ابن البیطار ج 3 ص 39).
-
انف
لغتنامه دهخدا
انف . [ اُ ن ُ ] (ع اِ) رفتار نیکو. || آتیک من ذی انف ؛ می آیم ترا از پیش ، کماتقول من ذی قَبَل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اِفعل ذاک من ذی انف ؛ از سرنو بکن این کار را. (یادداشت مؤلف ). || (ص ) روضة انف ؛ مرغزار ستور نارسیده . (منتهی الا...
-
مطرف
لغتنامه دهخدا
مطرف . [ م ُ رَ / م ِ رَ ] (ع اِ) چادر خز چهارگوشه ٔ نگارین . ج ، مطارف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چادر علم و غیره . (غیاث ). گلیم خز با علم . (السامی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گلیم خز به علم . ج ، مطارف . (مهذب الاسماء). چهارگوش...
-
تکریر
لغتنامه دهخدا
تکریر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار واگردانیدن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). باربار گردانیدن و بارها بازآمدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تکرار. تکرة. کرکرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بر استمرار ایام و تکریر اعوام در مراتب...
-
تحلیل قیاس
لغتنامه دهخدا
تحلیل قیاس . [ ت َ لی ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنالوطیقای اول . خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس آرد: قیاساتی که در علوم و اثناء محاورات از جهت اثبات و ابطال مطالب ایراد کنند بیشتر آن بود که از ترتیبها تحریف یافته باشد. و باشد که مقارن چیزهایی ...