کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسبیلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسبیلس
لغتنامه دهخدا
مسبیلس . [ م ِ ل ُ ] (معرب ، اِ) زعرور. که میوه ای است . طریقن . ذوالثلاث حبات . ارونیا. ذوالثلاث نویات . رجوع به زعرور شود.
-
جستوجو در متن
-
ارونیا
لغتنامه دهخدا
ارونیا. [ ] (اِ) بیونانی زعرور است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مسبیلس . ذوالثلاث نویات . ذوالثلاث حبات . طریقوقون . طریققن .
-
طریققن
لغتنامه دهخدا
طریققن . [ طَ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) ذوثلاث حبات . مسبیلس . زعرور. ارونیا. ذوثلاث نویات . رجوع به طریقوقن و طریقوقون و طروقوقون شود.
-
ذوثلاث حبات
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث حبات . [ ث َ ث َ ح َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). (ابن البیطار). کیلدارو. تفاح الجبلی . مسبیلس . طریقوقون . طریققن . ذوثلاث نویات . ارونیا. و رجوع به ارونیا شود.
-
زعرور
لغتنامه دهخدا
زعرور. [ زَ / زُ ] (ع اِ) به لغت اهل مغرب میوه ای است صحرایی شبیه به سیب ، لیکن از سیب بسیار کوچکتر است و آن را در خراسان علف شیران و علف خرس گویند و به عربی تفاح البری و درخت آن راشجرة - الدب خوانند. (برهان ). میوه ای است که به فارسی آن را الج گویند...