کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسبّک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stylized
مسبّک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ویژگی آثار و دستساختههای جوامع ابتدایی و باستانی که به لحاظ سبکی از سنتی غیرواقعگرا پیروی میکنند که در آن اشکال طبیعی بهصورت هندسی و اغراقآمیز ساده شده است
-
واژههای مشابه
-
مسبک
لغتنامه دهخدا
مسبک . [ م َ ب َ ] (ع اِ) محلی که فلزاتی از قبیل آهن ریخته گری شوند و در قالب ریخته گردند. ج ، مسابک . (اقرب الموارد).
-
stylization
مسبّکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سبکدار کردن آثار و دستساختهها با پیروی از قواعد سنت غیرواقعگرایی که در آن اشکال طبیعی بهصورت هندسی و اغراقآمیز ساده میشده است؛ امروز نیز این شیوۀ کهن هم در هنر و هم در صنعت موردتوجه است
-
واژههای همآوا
-
مسبک
لغتنامه دهخدا
مسبک . [ م َ ب َ ] (ع اِ) محلی که فلزاتی از قبیل آهن ریخته گری شوند و در قالب ریخته گردند. ج ، مسابک . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
tree of life
درخت زندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقشی تجریدی و مسبک از درخت با مفهومی آیینی که تاریخ پیدایی آن به هزارۀ چهارم پیش از میلاد در میانرودان میرسد؛ این نقش تا هزارۀ دوم در سرتاسر آسیای غربی و حوزۀ مدیترانه گسترش یافته بود و نمود کلی آن در دینهای متأخر نیز به چشم میخورد...
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) ابن مالک بن أددبن زید، کهلانی از قحطانیه ، جد جاهلی یمانی است . از فرزندان وی اند: فروة مسبک ، صحابی پیغمبر، و شریک بن عمرو، و اویس قرنی ، و قیس بن هبیرة، معروف به ابن مکشوح و بسیاری دیگر از معاریف جاهلیت و اسلام . (از الاعلام ز...
-
ذهب
لغتنامه دهخدا
ذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از آن بشمس کنایت کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بدپاکتر ز ...