کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسبوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسبوق
/masbuq/
معنی
۱. [مقابلِ سابق] آنکه یا آنچه برآن سبقت گرفتهاند؛ پیشیگرفتهشده.
۲. آگاه؛ مطلع.
۳. دارای سابقه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آینده، بعدازاین ≠ سابق
۲. آشنا، آگاه، مخبر، مقدم، وارد، واقف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسبوق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آینده، بعدازاین ≠ سابق ۲. آشنا، آگاه، مخبر، مقدم، وارد، واقف
-
مسبوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - سبقت گرفته ، گذشته . 2 - آگاه ، مطلع . ؛ ~ به سابقه آن چه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد.
-
مسبوق
لغتنامه دهخدا
مسبوق . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر سبق . رجوع به سبق شود. || آنکه کسی یا چیزی بر او سابق شده باشد. (غیاث ) (آنندراج ). پیش شده : نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین . (قرآن 60/56). علی أن نبدل خیراً منهم و ما نحن بمسبوقین .(قرآن 41/70). |...
-
مسبوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] masbuq ۱. [مقابلِ سابق] آنکه یا آنچه برآن سبقت گرفتهاند؛ پیشیگرفتهشده.۲. آگاه؛ مطلع.۳. دارای سابقه.
-
واژههای مشابه
-
مسبوق شدن
واژگان مترادف و متضاد
آگاهشدن، باخبر شدن، اطلاع یافتن، مطلع گشتن
-
مسبوق کردن
واژگان مترادف و متضاد
آگاه کردن، باخبر کردن، مطلع ساختن، اطلاع دادن
-
مسبوق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احط علما
-
واژههای همآوا
-
مصبوغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) رنگ کرده شده .
-
مصبوغ
لغتنامه دهخدا
مصبوغ . [ م َ ] (ع ص ) رنگ کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده . (مهذب الاسماء). رنگ کرده . رزیده . مصبغ. صبیغ. (یادداشت مؤلف ).
-
مصبوغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] masbuq رنگکردهشده.
-
جستوجو در متن
-
informed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطلع، مسبوق
-
احط علما
دیکشنری عربی به فارسی
اشنا کردن , اگاه کردن , مسبوق کردن , مطلع کردن