کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسبحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسبحه
/mosabbehe/
معنی
انگشت شهادت؛ سبابه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسبحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مسبّحَة] [قدیمی] mosabbehe انگشت شهادت؛ سبابه.
-
واژههای مشابه
-
مسبحة
لغتنامه دهخدا
مسبحة. [ م ِ ب َ ح َ ] (ع اِ) مهره هایی که با آن تسبیح کنند همچون سبحه . (اقرب الموارد از حواشی زنجانی ).
-
مسبحة
لغتنامه دهخدا
مسبحة. [ م ُ س َب ْ ب ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مسبح که نعت فاعلی است از مصدر تسبیح . رجوع به مسبح و تسبیح شود. || انگشت شهادت . لغت اسلامیه است . (منتهی الارب ) (دهار). انگشت سبابه . (اقرب الموارد). دیگر انگشت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : انگشت مسبحه ٔ ...
-
مسبحة
دیکشنری عربی به فارسی
تسبيح , ذکر با تسبيح , گلستان
-
انگشت مسبحه
لغتنامه دهخدا
انگشت مسبحه . [ اَ گ ُ ت ِ م ُ س َب ْ ب ِ ح َ / ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انگشت سبابه . انگشت شهادت : انگشت مسبحه ٔ خودرا بر زانوی او رسانیدند... حضرت خواجه انگشت مسبحه ٔ خود را بر پیشانی او رسانیدند. (انیس الطالبین ).
-
جستوجو در متن
-
ذکر با تسبیح
دیکشنری فارسی به عربی
مسبحة
-
گلستان
دیکشنری فارسی به عربی
مسبحة
-
تسبیح
دیکشنری فارسی به عربی
سبحان الله , مسبحة
-
مسبحات
لغتنامه دهخدا
مسبحات . [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسبحة. رجوع به مسبحة شود.
-
مسبحات
واژهنامه آزاد
مسبحه = آنچه که دردانه های تسبیح بکار می رود
-
مسبة
لغتنامه دهخدا
مسبة. [ م ِ س َب ْ ب َ ] (ع اِ) انگشت سبابه . (اقرب الموارد). انگشت شهادت . مسبحة.
-
مشیرة
لغتنامه دهخدا
مشیرة. [ م ُ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مشیر. (یادداشت مؤلف ). || انگشت سبابه . (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). انگشت شهادت . سبابه . مسبحه . انگشت میان شصت و میانین . (یادداشت مؤلف ).
-
سمسمانیه
لغتنامه دهخدا
سمسمانیه . [ س ِ س ِ نی ی َ ] (ع ص ، اِ) عظام سمسمانیه استخوانهای بسیار خرد میان سلامیات . استخوانهای فرد باشند که سه تا در اطراف ابهام و یکی در طرف وحشی مسبحه و دیگری در طرف وحشی کالوج است . (یادداشت مولف ). و بر گرداگرد این لب این مغاک [ مغاک منکب ...