کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساکین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مساکین
/masākin/
معنی
= مسکین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیبضاعتها، بیچارگان، بینوایان، تهیدستان، فقیران، فقرا، مسکینان، مسکینها ≠ اغنیا، ثروتمندان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساکین
واژگان مترادف و متضاد
بیبضاعتها، بیچارگان، بینوایان، تهیدستان، فقیران، فقرا، مسکینان، مسکینها ≠ اغنیا، ثروتمندان
-
مساکین
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مسکین ؛ بی نوایان ، فقیران .
-
مساکین
لغتنامه دهخدا
مساکین . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه . واقع در 12هزارگزی جنوب غربی رود و 7هزارگزی غرب راه شوسه ٔ عمومی تربت به نیازآباد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مساکین
لغتنامه دهخدا
مساکین . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِسکین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیچارگان . بینوایان . دراویش . بی چیزان . رجوع به مسکین شود : و اِذا حضر القسمة اولوا القربی و الیتامی و المساکین فارزقوهم منه . (قرآن 8/4). ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان فکفّا...
-
مساکین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مسکین] masākin = مسکین
-
واژههای مشابه
-
مَسَاکِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
فقيران و بيچارگان - مسكين ها (کلمه مسکين به معناي کسي است که از فقير بدحالتر باشد به عبارت ديگر فقير با برطرف شدن نيازش ديگر فقير نيست و چه بسا غني شود ولي مسكين كسي است كه حتي اگر نيازش را بر طرف كنند باز هم طولي نمي كشد كه محتاج مي شود يا در همان...
-
جستوجو در متن
-
دندان مزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ) (اِمر.) پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آنان دهند.
-
sustentation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محبت، اطعام مساکین، اطعام، نگهداری، استعانت مالی
-
sustention
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهداری، اطعام، اطعام مساکین، استعانت مالی
-
زینو
لغتنامه دهخدا
زینو. (اِ) نوعی از جامه ٔ پشمین که غربا و مساکین میپوشند. (آنندراج ). پوشاکی پشمینه مر گدایان را. (ناظم الاطباء).
-
مسکین نوازی
لغتنامه دهخدا
مسکین نوازی . [ م ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل مسکین نواز. نواختن مساکین . و رجوع به مسکین نواز شود.
-
خرج دادن
لغتنامه دهخدا
خرج دادن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) اطعام عده ٔ کثیری از مساکین و جز آنان بجهت مصیبت یا عزائی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
چله دادن
لغتنامه دهخدا
چله دادن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب )مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیله ٔ اطعام مساکین بجا آوردن . اطعام کردن چهل روز پس از مرگ کسی . مشروبات و مأکولات دادن به فقرا و مساکین و دیگر اشخاص در روز چهلم مرگ عزیزی یا بزرگی . چله گرفتن و مراسم چهلم مرده...