کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساوی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سربهسر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برابر شدن، معادل شدن، مساوی شدن، یکسانشدن ۲. بیحساب شدن
-
تکافو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تکافؤ] takāfu ۱. با هم برابر شدن؛ برابر ایستادن؛ مساوی شدن.۲. بس شدن.
-
equalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر کردن، مساوی کردن، مانند کردن، برابر شدن با
-
equalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر است، مساوی کردن، مانند کردن، برابر شدن با
-
equalized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر است، مساوی کردن، مانند کردن، برابر شدن با
-
equalise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر کردن، مساوی کردن، مانند کردن، برابر شدن با
-
equalled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر است، مساوی بودن، برابر شدن با، هم تراز کردن
-
equals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر است، همرتبه، مساوی بودن، برابر شدن با، هم تراز کردن
-
برابر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مواجهشدن، روبهرو شدن، رویارو شدن ۲. مساویشدن، یکسان شدن، مطابق شدن ۳. مطابقت کردن ۴. مساوی شدن، به تساوی دست یافتن، به تساوی رسیدن ۵. همتا شدن، همردیف شدن، همپایه شدن
-
حریف شدن
لغتنامه دهخدا
حریف شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) طرف بازی را از پای درآوردن یا مساوی شدن در قدرت با او. || مغلوب کردن حریف در جنگ .
-
بهم شدن
لغتنامه دهخدا
بهم شدن . [ ب ِ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برابر شدن . مساوی شدن : بهم شود بزبان برْت لفظ با معنی اگرْت جان سخنگوی با خرد بهم است . ناصرخسرو.- بهم بر شدن ؛ مخلوط شدن و آمیخته شدن . (ناظم الاطباء).
-
نظير
دیکشنری عربی به فارسی
مانند , نظير , شباهت , شي قابل قياس , لغت متشابه , هم اندازه , برابر , مساوي , هم پايه , همرتبه , شبيه , يکسان , همانند , همگن , برابر شدن با , مساوي بودن , هم تراز کردن
-
equal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابر، همرتبه، مساوی بودن، برابر شدن با، هم تراز کردن، مساوی، یکسان، متساوی، همگن، متوازن، متعادل، همانند، مقابل، هم اندازه، هم پایه، موازی، معدل، متکی برحقوق مشترک، شبیه
-
سربه سر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مجاز] sarbesar ۱. سراسر؛ سرتاسر؛ همه؛ همگی: ◻︎ عالم همه سربهسر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولیتر (حافظ: ۱۱۰۰).۲. (صفت) برابر.〈 سربهسر شدن: (مصدر لازم) [مجاز] برابر شدن؛ مساوی شدن.
-
محاتنة
لغتنامه دهخدا
محاتنة. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع مص ) با هم مساوی و برابر شدن . (منتهی الارب ). مساواة. (لسان العرب ).