کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسانید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسانید
لغتنامه دهخدا
مسانید. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُسنَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قسمی از حدیث که آن رابه گوینده ٔ وی برداشته باشند. مقابل مقاطیع. مراسیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مسند شود.
-
جستوجو در متن
-
عبداللطیف
لغتنامه دهخدا
عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالمنعم بن الصیقل الحرانی الحنبلی ، مکنی به ابوالفرج . عالم به حدیث و از مسانید مصر در زمان خود بود. از کتب اوست : السباعیات در حدیث .وی به سال 672 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
مراسیل
لغتنامه دهخدا
مراسیل . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسال . (منتهی الارب ). رجوع به مِرسال شود. || ج ِ مُرسَل . (دستورالاخوان ): احادیث مراسیل مقابل مسانید و مقاطیع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مُرسَل شود.
-
مقاطیع
لغتنامه دهخدا
مقاطیع. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقطوع . (ناظم الاطباء). || قسمی از حدیث ، مقابل مراسیل و مسانید. حدیثهای منقطع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود. || مقاطیعالشعر؛ ابیات مفرده . (از محیط المحیط). مفردات .
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمدبن عدی مکنی به ابوالنعیم .یکی از ائمه فقها بشمار است . وی از یزیدبن محمدبن عبدالصمد و بکاربن قتیبة و عماربن رجاء و جز آنان استماع حدیث کرد. خطیب گوید: وی حافظ شرایع دین و مردی پارسا و راستگو و باضبط و بیداردل ب...
-
اعتبار
لغتنامه دهخدا
اعتبار.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) شگفتی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت آمدن . (از اقرب الموارد). || پند گرفتن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). عبرت گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پند گرفتن . عبرت گرفتن . (...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...