کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسامرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسامرت
/mosāmerat/
معنی
شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسامرت
لغتنامه دهخدا
مسامرت . [م ُ م َ رَ ] (ع مص ) مسامرة. مسامره . گذرانیدن به افسانه سرایی شب را با کسی . || افسانه گفتن .
-
مسامرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسامَرة] [قدیمی] mosāmerat شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن.
-
واژههای همآوا
-
مسامرة
لغتنامه دهخدا
مسامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) مسامره . افسانه گفتن . (منتهی الارب ). با کسی سمر گفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر حدیث گفتن در شب . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مسامره
لغتنامه دهخدا
مسامره . [ م ُ م َ رَ / رِ ] (ع مص ) مسامرة. مسامرت . با هم حدیث کردن . با هم قصه گفتن . || شب نشینی و شب زنده داری . قصه گوئی در شب : چنین نبشت بوریحان در مسامره ٔ خوارزم ... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 668). اسحار در مساحره و با سامری در مسامره اشجار در ...
-
ابوسلمه
لغتنامه دهخدا
ابوسلمه . [اَ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) حفص بن سلیمان الخلال الهمدانی مولی السبیع یا بنی الحرث بن کعب از مردم ایران وزیر ابوالعباس سفّاح اول خلفاء عباسی و بعضی نام ابوسلمه را جعفر گفته اند و درست نیست . او نخستین کس است در مسلمانی که لقب وزیر یافت و پیش ا...