کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسامر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسامر
/mosāmer/
معنی
۱. شبنشین.
۲. افسانهگو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسامر
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - شب زنده دار، شب - نشین . 2 - افسانه گو، قصه سرا؛ ج . مسامرین .
-
مسامر
لغتنامه دهخدا
مسامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مسامرة. کسی که در شب هم سخن شخص باشد. (اقرب الموارد). قصه سرا. نقال . افسانه سرا. و رجوع به مسامرة شود. || شب زنده دار. شب نشین .
-
مسامر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosāmer ۱. شبنشین.۲. افسانهگو.
-
جستوجو در متن
-
مسامرین
لغتنامه دهخدا
مسامرین . [ م ُ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسامر (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مسامر شود.
-
مساور
لغتنامه دهخدا
مساور. [م ُ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مساورة. همدوش : همه شب در هواجس آن محنت و وساوس آن وحشت مسامر نجوم و مساور رجوم بودم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 96).
-
هواجس
لغتنامه دهخدا
هواجس . [ هََ ج ِ ] (ع اِ) ج ِهاجس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وساوس . وسوسه ها.(یادداشت بخط مؤلف ). خطرات شیطانی که در دل گذرند و این ج ِ هاجسة است به معنی چیزی که در دل گذرد. (غیاث ) : وساوس و هواجس بر دماغ و دلش مستولی شد. (سندبادنامه ). هوا...
-
رجوم
لغتنامه دهخدا
رجوم . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَجْم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ستاره ها که به آن رانده شوند شیاطین . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج ) : با انصار حق و اعوان اسلام که نجوم دین و رجوم شیاطین بودند روی به دیار هند آورد. (ترجمه...