کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسالخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسالخ
لغتنامه دهخدا
مسالخ . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسلخ . (منتهی الارب ). و رجوع به مسلخ شود.
-
جستوجو در متن
-
مسلخ
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کشتارگاه ، جای پوست کندن . 2 - رخت کن ، رخت کن گرمابه . ج . مسالخ .
-
مسلخ
لغتنامه دهخدا
مسلخ . [ م َ ل َ ] (ع اِ) محل سلخ و جائی که در آن گوسفند را پوست می کنند. ج ، مسالخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای پوست کشیدن چارپایان به معنی ذبح کردن حیوانات . (آنندراج ) (غیاث ). آنجا که گوسفند از پوست بیرون کنند. (مهذب الاسماء). کشتارگاه...