کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسافهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسافهه
/mosāfehe/
معنی
دشنام دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی
۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن
۳. سفاهت کردن، نادانی کردن
۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسافهه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن
-
مسافهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسافَهَة] [قدیمی] mosāfehe دشنام دادن.
-
واژههای مشابه
-
مسافهة
لغتنامه دهخدا
مسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن ساعت بعد ساعت . || اسراف نمودن درخوردن شراب و بدون اندازه خوردن آن . (منتهی الارب ) (اقرب...
-
واژههای همآوا
-
مصافحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. روبوسی، معانقه ۲. دست دادن، دست یکدیگررا فشردن
-
مسافحه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ حِ یا فَ حَ) [ ع . مسافحة ] (مص م .) زنا کردن .
-
مصافحه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ حَ یا حِ) [ ع . مصافحة ] (مص ل .) به هم دست دادن .
-
مصافحه
لغتنامه دهخدا
مصافحه . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِمص ) مصافحة. مصافحت . دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوسیدن . (ناظم الاطباء). دست همدیگر را گرفتن به وقت ملاقات ، و این قایم مقام معانقه است . (غیاث ).
-
مصافحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصافَحَة] mosāfehe ۱. دست دادن به یکدیگر هنگام ملاقات.۲. دست در دست هم گذاشتن؛ دست یکدیگر را فشردن.
-
جستوجو در متن
-
مسافهت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ هَ) [ ع . مسافهة ] 1 - (مص م .) دشنام دادم . 2 - (مص ل .) نادانی کردن .
-
مسافاة
لغتنامه دهخدا
مسافاة. [ م ُ ] (ع مص ) دشنام دادن . (منتهی الارب ). سفاهت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). مسافهة. (اقرب الموارد). || دوا کردن . (منتهی الارب ). دارو کردن . مداوا کردن . (اقرب الموارد). درمان کردن .
-
دشنام دادن
لغتنامه دهخدا
دشنام دادن . [ دُ دَ ] (مص مرکب ) فحش دادن . نام کسی را به زشتی بردن . عیب کسی را گفتن . (ناظم الاطباء). ناسزا گفتن . استقذاف . (دهار). استیعاب . اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). اهتماط. بجوس . تسبیب . تشریز. تطلیة. تقاذف . تقصیب . تلقع. تمطیط. تهجیل . ...