کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسافعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسافعت
/mosāfe'at/
معنی
۱. به یکدیگر ضربه و لطمه زدن.
۲. همدیگر را طرد کردن یا کشتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسافعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ عَ) [ ع . مسافعة ] (اِمص .) کتک کاری ، همدیگر را زدن .
-
مسافعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسافَعة] [قدیمی] mosāfe'at ۱. به یکدیگر ضربه و لطمه زدن.۲. همدیگر را طرد کردن یا کشتن.
-
واژههای همآوا
-
مسافات
واژگان مترادف و متضاد
مسافتها، فاصلهها، فواصل
-
مصافات
واژگان مترادف و متضاد
اخلاص، خلت، خلوص، دوستی خالصانه، دوستی پاک، صداقت
-
مصافات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مصافاة ] (اِمص .) دوستی پاک .
-
مسافات
لغتنامه دهخدا
مسافات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مسافة. فاصله ها. بعدها. دوریها. رجوع به مسافة و مسافت شود.
-
مسافاة
لغتنامه دهخدا
مسافاة. [ م ُ ] (ع مص ) دشنام دادن . (منتهی الارب ). سفاهت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). مسافهة. (اقرب الموارد). || دوا کردن . (منتهی الارب ). دارو کردن . مداوا کردن . (اقرب الموارد). درمان کردن .
-
مسافعة
لغتنامه دهخدا
مسافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) به بال زدن کبوتر و مرغ یکدیگر را. (منتهی الارب ). با بال زدن مرغان یکدیگر را. و رجوع به سفع شود. || زنا کردن با یکدیگر. (اقرب الموارد). || دنبال کردن و مطارده . || معانقه کردن ، و گویند به معنی مضاربه و یکدیگر را زدن ....
-
مصافات
لغتنامه دهخدا
مصافات . [ م َ صاف ْ فا ] (ع اِ) ج ِ مصف . جنگها. (ناظم الاطباء).
-
مصافات
لغتنامه دهخدا
مصافات . [ م ُ ] (ع مص ) مصافاة. (ناظم الاطباء). رجوع به مصافاة شود. با هم دوستی کردن . با کسی دوستی به اخلاص داشتن . (یادداشت مؤلف ). با کسی دوستی ویژه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی کردن با کسی به پاکی . || (اِمص ) دوستی خالص...
-
مصافاة
لغتنامه دهخدا
مصافاة. [ م ُ ] (ع مص ) راست و خالص کردن دوستی و اخوت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : لایخرج عنه ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا صفی لمصافاته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). مصافات . رجوع به مصافات شود.
-
مسافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مسافَة] [قدیمی] masāfāt = مسافت
-
مصافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصافاة] mosāfāt دوستی کردن با کسی؛ دوستی پاک با کسی داشتن.