کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسافر حومه ـ شهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
passenger manifest
صورت مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فهرستی از مسافران حاضر در هواگَرد
-
transfer 3
انتقال مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حملونقل محلی و جابهجایی مسافر و باروبنۀ او از یک پایانۀ مسافرتی به پایانهای دیگر یا از یک پایانه به مهمانخانه/ هتل یا از مهمانخانه/ هتل به تماشاخانه
-
کرایه مسافر
دیکشنری فارسی به عربی
اجرة
-
مسافر فضایی
دیکشنری فارسی به عربی
رجل الفضاء
-
مسافر (مهمانخانه)
دیکشنری فارسی به عربی
نزيل
-
cancellation by the traveller
لغو به خواست مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فسخ قرارداد سفر یا خدمات گردشگری به خواست مسافر قبل از استفاده از آن
-
transfer passenger area
محوطۀ مسافر انتقالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فضای اختصاصیافته برای مسافران انتقالی
-
shuttle train passenger
مسافر قطار خطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مسافری که با قطار خطی سفر میکند
-
captive transit rider
مسافر ناگزیر عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شخصی که وسیلۀ نقلیۀ شخصی ندارد یا قادر به رانندگی نیست و ناچار است از وسایل نقلیۀ عمومی استفاده کند
-
car sleeper train, motorail
قطار خودروـ مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطار خودروبَری که امکانات لازم را برای خواب و استراحت سرنشینان دارد
-
detailed passenger itinerary, DPI
گشتنامۀ مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتنامهای مشروح که به گردشگران داده میشود تا بتوانند با توجه به اطلاعات مندرج در آن برای خود برنامهریزی کنند
-
maximum number of travellers
حد مجاز مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حداکثر مسافر مجاز که در پیشنهادها و قراردادهای مسافرتی قید میشود
-
minimum number of travellers
حد نصاب مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حداقل مسافر مورد نیاز برای ارائۀ خدمات گردشگری که در قراردادهای مسافرتی و تأییدیههای ذخیرۀ جا قید میشود
-
person level of service
سطح خدمت به مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] کیفیت خدماتی که در یک وسیلۀ نقلیۀ عمومی به مسافران ارائه میشود که با توجه به فضای موجود برای هر مسافر تعیین میشود
-
passenger environment survey
بررسی محیط مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] بررسی کیفیت وسایل نقلیۀ عمومی از نظر بهداشتی و کارایی تجهیزات از جمله کیفیت اعلام نام ایستگاهها در طی سفر، توسط بازرسان آزموده