کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مساغ
/masāq/
معنی
گذرگاه؛ راه و جای عبور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) معبر، گذرگاه .
-
مساغ
لغتنامه دهخدا
مساغ . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سوغ . آسان به گلو فروشدن چیزی . گوارندگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوغ شود. || (اِ) جای گذر و راه . (منتهی الارب ). مدخل . (اقرب الموارد). جای روانی چیزی و جای روان شدن و جواز. (غیاث ) (آنندراج ). گذرگاه...
-
مساغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] masāq گذرگاه؛ راه و جای عبور.
-
واژههای همآوا
-
مساق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص م .) راندن .
-
مثاق
لغتنامه دهخدا
مثاق . [ م ِ ] (اِ) مخفف میثاق : آسمان نیلگون زیرش زمین نیلگون گر نیاید پیش اندر عهد و پیمان و مثاق . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 47).و رجوع به میثاق شود.
-
مساق
لغتنامه دهخدا
مساق . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سَوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). راندن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سوق شود : اِلی ربک یومئذ المساق . (قرآن 30/75). در جمله مراد از مساق این سخن آن بود که چنین پادشاه بدین کتاب رغبت نمود. (کلیله و دمنه ...
-
مصاغ
لغتنامه دهخدا
مصاغ . [ م ُ ] (ع اِ) ریختگی و قالبی . (ناظم الاطباء). اشیاء از زر یا سیم ساخته شده : اذا قیل دینار احمر فکأنما ذکرت حرمة له و ان حصل فی یده فکأنما جأت بشارة الجنة له و مقدار ما حدث ، انه خرج من القصر مابین درهم و دینار و مصاغ و جوهر و نحاس و ملبو...
-
مساق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] masāq ۱. راندن حیوان چهارپا، گله، یا چیز دیگر.۲. خواندن یا نوشتن.۳. (اسم) مضمون؛ محتوا.۴. (اسم) طریقه؛ روش.
-
مَسَاقُ
فرهنگ واژگان قرآن
سوق دادن (کلمه مساق مصدر ميمي است ، که همان معناي مصدر سوق را ميدهد ، و مراد از اينکه در قيامت يا در روز مرگ سوق به سوي خداي تعالي است ، اين است که بازگشت به سوي اوست ، و اگر از بازگشت را، به مساق تعبيرکرده براي اشاره به اين است که آدمي در اين بازگ...
-
جستوجو در متن
-
گوارندگی
لغتنامه دهخدا
گوارندگی . [ گ ُ رَ دَ / دِ] (حامص ) خوشگواری و خوش آیندگی . (ناظم الاطباء). صفت گوارنده . گوارایی . مساغ . مرائت . مرائة : از یکی سو رونده آب فرات به گوارندگی چو آب حیات .نظامی .
-
استقصاء
لغتنامه دهخدا
استقصاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) جهد تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کوشش تمام کردن . (منتهی الارب ). سعی و کوشش بسیار. (غیاث ). || طلب نهایت چیزی کردن . (غیاث ). || به نهایت چیزی رسیدن . (منتهی الارب ) (غیاث ). تقصی . به غایت رسیدن . به پایان ر...