کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مساحی
/massāhi/
معنی
۱. مساحت کردن؛ اندازهگیری زمین.
۲. نقشهبرداری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
survey, surveying
-
جستوجوی دقیق
-
مساحی
لغتنامه دهخدا
مساحی . [ م َ ] (ع اِ) مساح . ج ِ مِسحاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مِسحاة شود.
-
مساحی
لغتنامه دهخدا
مساحی . [ م َس ْ سا ] (حامص ) علم مسّاح . اندازه گیری . پیمایش زمین : فلک چون آتش دهقان سنان کین کشد بر من که بر ملک مسیحم هست مسّاحی و دهقانی . خاقانی .- عیار مساحی ؛ از اقسام عیار است . رجوع به عیار در ردیف خود شود.- عیار مقابل مساحی ؛از اقسام عی...
-
مساحی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] massāhi ۱. مساحت کردن؛ اندازهگیری زمین.۲. نقشهبرداری.
-
مساحی
دیکشنری فارسی به عربی
علم الطوبوغرافيا , فرصة
-
واژههای مشابه
-
مساحی کردن
لغتنامه دهخدا
مساحی کردن . [ م َس ْ سا ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه گرفتن سطح زمین . اندازه گیری زمین . پیمودن زمین .
-
مساحی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسح
-
جستوجو در متن
-
geodesy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین شناسی، علم مساحی، مساحی، زمین سنجی
-
surveying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقشه برداری، مساحی
-
علم الطوبوغرافيا
دیکشنری عربی به فارسی
نقشه برداري , مکان نگاري , مساحي
-
topographies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپوگرافی، نقشه برداری، مکان نگاری، مساحی
-
topography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپوگرافی، نقشه برداری، مکان نگاری، مساحی
-
متراژ
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندازه ۲. مساحت ۳. اندازهگیری، مساحی
-
پیمایش
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندازهگیری، سنجش، مساحی ۲. پیمودن، درنوردیدن، طی کردن