کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساحت گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مساحت گر
/masāhatgar/
معنی
مسّاح؛ مساحتکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساحت گر
لغتنامه دهخدا
مساحت گر. [ م َ ح َ گ َ ] (ص مرکب ) مسّاح . مساحت دار. مساحت کننده : مساحتگران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دبیر. نظامی .چون مساحت گران دریایی زد در آن خم به آب پیمایی .نظامی (هفت پیکر ص 207).
-
مساحت گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] masāhatgar مسّاح؛ مساحتکننده.
-
واژههای مشابه
-
area ratio
نسبت مساحت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نسبت مساحت بال به مجذور اندازۀ دهانۀ آن
-
مساحت کردن
واژگان مترادف و متضاد
اندازه گرفتن، مساحی کردن، مساحت گرفتن، اندازهگیری کردن، مساحتگیری کردن، پیمودن
-
wing area
مساحت بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مساحت سطح بال از لبۀ فرار تا لبۀ حمله که تمامی سطوح متحرک در پیکربندی پایاسیر را نیز شامل میشود
-
rudder area
مساحت سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مساحت سطح غوطهور تیغۀ سکان
-
base area
مساحت قاعده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموع سطوح بدون پَسارگیر و روبهعقب در جسم آئرودینامیکی
-
area rule
قاعدۀ مساحت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] قاعدهای ناظر بر توزیع موزون سطح مقطع در محور طولی هواپیماهای تراصوتی یا اَبَرصوتی برای به حداقل رساندن پَسار
-
مساحت کردن
لغتنامه دهخدا
مساحت کردن . [ م َ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیمودن زمین و اندازه ٔ آن را معین کردن . (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن . وسعت سطحی را تعیین کردن . حزر. (دهار) : چون خواهند که زمینی را مساحت کنند اولاً طول آن باز بینند که چند باب است و باب ... عبارت از شش گ...
-
مساحت دار
لغتنامه دهخدا
مساحت دار. [ م َ ح َ ] (نف مرکب ) مساحت دارنده . مسّاح و آنکه مساحت زمین را معلوم می کند. (ناظم الاطباء).
-
propeller area ratio
نسبت مساحت پروانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نسبت سطح گستردۀ تیغههای پروانه به سطح پروانه
-
net wing area
مساحت خالص بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مساحت ناخالص منهای مساحت تصویرشده از تنه و محفظۀ موتورهای روی بال و دیگر اجزای غیرماهیوار
-
design wing area
مساحت طراحی بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مساحت فوقانی بال هواپیما درحالیکه بالچهها و شهپرها و سایر سطوح بسته باشند
-
drag area
مساحت مبنای پَسار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مساحت فرضی که ضریب پَسار مطلق آن یک است