کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساب
لغتنامه دهخدا
مساب . [ م ِ ] (ع اِ) مسأب . (اقرب الموارد). رجوع به مسأب شود.
-
واژههای مشابه
-
مسأب
لغتنامه دهخدا
مسأب . [ م ِ ءَ ] (ع اِ) خیک یا خیک بزرگ یا غراره ٔ چرمین که در آن خیک نهند یا خیک شهد و عسل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خیک عسل . (مهذب الاسماء). سأب . و رجوع به سأب شود. || (ص ) بسیار آب خورنده از مردم و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد...
-
ابن مساب
لغتنامه دهخدا
ابن مساب . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) از فقها و روات مذهب مالک . او را تعلیقاتی است . (از ابن الندیم ).
-
واژههای همآوا
-
مثاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosāb پاداشگرفته؛ اجر و پاداشیافته؛ پاداشدادهشده.
-
مثاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) پاداش داده شده .
-
مصعب
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نر، فحل . 2 - اسبی که سواری نداده و سوار شدن بر آن دشوار باشد. ج . مصاعب ، مصاعیب .
-
مصاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - مصیبت زده . 2 - راست و درست به هدف رسیده . 3 - صواب داشته شده .
-
مثاب
لغتنامه دهخدا
مثاب . [ م َ ] (ع اِ) جای بازگشتن مردم بعد از آنکه رفته باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جای باز آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). || جای گرد آمدن مردم پس از پراکنده گشتن . (از اقرب الموارد). جای انبوه آدمیان . (غیاث ) (آنندراج ). || مثاب البئر؛ جای...
-
مثاب
لغتنامه دهخدا
مثاب . [ م ُ ] (ع ص ) جزا و پاداش و ثواب داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پاداش داده شده و مأجور و جزای نیک داده شده . (ناظم الاطباء). اجر یافته . پاداش یافته . به پاداش رسیده .- عنداﷲ مثاب شدن ؛ جزای نیک از خداوند عالم جل شأنه دریافت کردن . (ناظم ا...
-
مثعب
لغتنامه دهخدا
مثعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) آب روان شده از آبراهه و جز آن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مثعب
لغتنامه دهخدا
مثعب . [م َ ع َ ] (ع اِ) ناودان و آبراهه . ج ، مثاعب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مسعب
لغتنامه دهخدا
مسعب . [ م ُ س َع ْ ع َ ] (ع ص ) جایز. (منتهی الارب ). مسوغ و جائز. (اقرب الموارد).
-
مصاب
لغتنامه دهخدا
مصاب . [ م َ صاب ب ] (ع اِ) ج ِ مصب ، موضع ریختن آب . (یادداشت مؤلف ). محل . مورد. موضع: او به قلت عقل ... و اسراف اموال نه در مصاب استحقاق و منع در مواضع اطلاق . (تاریخ جهانگشای جوینی ). هر سال حملی ... به کعبه ٔ معظم ... فرستادی تا بر اشراف حرمین ...