کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسئولیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسئولیت
/mas'uliy[y]at/
معنی
۱. عهدهدار وظایف، اعمال، و افعال شدن.
۲. سرپرستی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تکلیف، کار، نقش، وظیفه
۲. تعهد، رسالت
۳. ماموریت
برابر فارسی
پاسخدهی، پاسخگویی، سرپرست
دیکشنری
accountability, business, care, responsibility, trust
-
جستوجوی دقیق
-
مسئولیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تکلیف، کار، نقش، وظیفه ۲. تعهد، رسالت ۳. ماموریت
-
مسئولیت
فرهنگ واژههای سره
پاسخدهی، پاسخگویی، سرپرست
-
مسئولیت
فرهنگ فارسی معین
(لِ یَّ) [ ع . مسؤولیت ] (مص جع .) آنچه انسان عهده دار و مسئول آن باشد.
-
مسئولیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] mas'uliy[y]at ۱. عهدهدار وظایف، اعمال، و افعال شدن.۲. سرپرستی.
-
واژههای مشابه
-
house management
مسئولیت تالار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] ادارۀ امور مربوط به تماشاگران و جایگاه آنها
-
Area of responsibility, AoR
منطقۀ مسئولیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقهای که در آن سرفرمانده جنگ اختیارات لازم برای طراحی و اجرای عملیات جنگی را بر عهده دارد
-
diffusion of responsibility
تفرق مسئولیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] کاهش میل به پذیرش مسئولیت در گروه وقتی که گروه بزرگتر میشود
-
بی مسئولیت
واژهنامه آزاد
انجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
-
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] شرکتی که با مشارکت حداقل دو نفر سهامدار تأسیس شود و هریک از شرکا بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم شده باشد فقط به میزان سرمایۀ خود مسئولیت داشته باشند
-
مسئولیت و مروت
فرهنگ گنجواژه
مسئولیت.
-
مسئولیت کار را به گردن او انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
ألقي علي عاتق فلان
-
مسئولیت کار را به عهده گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أخذ الأمر علي عاتقه ، أعلن عن مسؤولية الأمر
-
جستوجو در متن
-
answerability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسئولیت پذیری، مسئوليت