کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزیت
/maziy[y]at/
معنی
آنچه کسی یا چیزی به واسطۀ آن بر نوع خود برتری داشته باشد؛ افزونی؛ برتری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
امتیاز، اولویت، برتری، ترجیح، تفضل، تقدم، رجحان، فزونی، فضیلت، منفعت
برابر فارسی
برتر
دیکشنری
advantage, beauty, benefit, credit side, dividend, excellence, odds, plus, privilege, virtue
-
جستوجوی دقیق
-
مزیت
واژگان مترادف و متضاد
امتیاز، اولویت، برتری، ترجیح، تفضل، تقدم، رجحان، فزونی، فضیلت، منفعت
-
مزیت
فرهنگ واژههای سره
برتر
-
مزیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ یَّ) [ ع . مزیة ] (اِمص .) فضیلت ، برتری .
-
مزیت
لغتنامه دهخدا
مزیت . [ م َ ] (ع ص ) روغن دار؛ طعام مزیت ؛ طعام روغن دار. (منتهی الارب ). آنچه در آن روغن زیتون داخل کند. (از اقرب الموارد). روغن زیتون دار. طعام روغن زیتون دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به مزیوت شود.
-
مزیت
لغتنامه دهخدا
مزیت . [ م َ زی ی َ ] (ع اِمص ، اِ) مزیة. فضیلت و فزونی و برتری . ج ، مزایا. (ناظم الاطباء). افزونی و زیادت و فضیلت . (غیاث ). فضیلت . زیادتی . استعلاء. فضل . امتیاز. طائل . افزونی . تفوق . ج ، مزایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مصدر میمی ، ج ، مزای...
-
مزیت
لغتنامه دهخدا
مزیت . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) روغن زیت مالیده شده . (از اقرب الموارد) (غیاث ).
-
مزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزیّة، جمع: مزایا] maziy[y]at آنچه کسی یا چیزی به واسطۀ آن بر نوع خود برتری داشته باشد؛ افزونی؛ برتری.
-
مزیت
دیکشنری فارسی به عربی
امتياز , براعة , تفضيل , صعود , فائدة
-
واژههای مشابه
-
مزیت دادن
واژگان مترادف و متضاد
برتریدادن، رجحان دادن، اولویت دادن
-
مزیت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برتری داشتن، رجحان داشتن، امتیاز داشتن ۲. اولویت داشتن
-
leverage
مزیت اهرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نسبت نیروی ایستادگی به نیروی کارگر یا نسبت بازوی کارگر به بازوی ایستادگی در اهرم
-
binaural advantage
مزیت دوگوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] مزیت استفاده از دو گوش نسبت به یک گوش برای بهبود مکانیابی و درک صدا در محیط نوفهدار
-
strategic advantage
مزیت راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] رابطۀ نسبی و کلی قدرت میان نیروهای متخاصم که یک یا چند کشور را قادر میسازد وضعیت سیاسی را بهطور مؤثر واپایش کنند
-
مزیت دادن
لغتنامه دهخدا
مزیت دادن . [ م َ زی ی َ دَ ] (مص مرکب ) ترجیح دادن . تفوق دادن .