کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزوج
لغتنامه دهخدا
مزوج . [ م ِ ] (ع مص ) دسته در بستن . (مهذب الاسماء).
-
مزوج
لغتنامه دهخدا
مزوج . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) زوج گرفته و نکاح کرده . || جفت و قرین کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
مزوج
لغتنامه دهخدا
مزوج . [ م ُ زَوْ وِ ] (ع ص ) مرد و یا زنی که جفت میگیرد و عروسی میکند. (ناظم الاطباء). زن شوی گیرنده یا شوی زن کننده . (ازمنتهی الارب ). || کسی که مرد یا زنی را باهم جفت مینماید و عروسی میکند. (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مزوجة
لغتنامه دهخدا
مزوجة. [ م ُ زَوْ وَ ج َ ](ع ص ) مؤنث مزوج . اسم مفعول از تزویج . (مؤید الفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). زن جفت کرده شده . (شمس اللغات ).