کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزه و مَچَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزه و مَچَل
فرهنگ گنجواژه
مزه ،خوردنیهای متفرقه.
-
واژههای مشابه
-
مزة
لغتنامه دهخدا
مزة. [ م َزْ زَ ] (ع اِ) می خوش مزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُزّة.
-
مزة
لغتنامه دهخدا
مزة. [ م َزْ زَ ] (ع مص ، اِ) یکبار مکیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اندک نوشیدن شراب . (منتهی الارب ).
-
مزة
لغتنامه دهخدا
مزة. [ م ُزْ زَ ] (ع اِ) می ترش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). می ترشی که ترشی آن نامطبوع باشد. (ناظم الاطباء). مَزَّة.
-
مِزَّه
لهجه و گویش بختیاری
mezza مزه، طعم.
-
مزه مزه کردن
لغتنامه دهخدا
مزه مزه کردن . [ م َ زَ م َ زَ / م َ زِ م َ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب )تطعم کردن . امتصاص کردن . چشیدن . مزمزه کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مزه پراندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مزهریختن، جوک گفتن، لطیفه گفتن، مزهپراکنی کردن، مزهپرانی کردن، مزه انداختن ۲. شوخطبعی کردن، خوشطبعی کردن
-
مزه دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طعمداشتن، خوشطعم بودن ۲. لذتبخش بودن، لذت دادن
-
مزه داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لذتبخشبودن ۲. خوشمزه بودن، طعم داشتن
-
مزه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشیدن ۲. تجربه کردن، آزمودن
-
مزه بردن
لغتنامه دهخدا
مزه بردن . [ م َ زَ / زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) التذاذ. لذت بردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). مزه یافتن . رجوع به مزه یافتن شود.
-
مزه دادن
لغتنامه دهخدا
مزه دادن . [ م َ زَ / زِ دَ ] (مص مرکب ) خوش طعم بودن . خوش مزه بودن . طعم خوش داشتن .- امثال :خیزی هر کس به دهان خوش مزه می دهد .
-
مزه شکستن
لغتنامه دهخدا
مزه شکستن . [ م َ زَ / زِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب )کنایه از تبدیل ذائقه کردن . (آنندراج ) : چه شکسته بخت واژون مزه ٔ شراب ما رابه شراب ما فکنده مزه ٔ کباب ما را.سیداشرف (از آنندراج ).
-
مزه آور
لغتنامه دهخدا
مزه آور.[ م َ زَ / زِ وَ ] (نف مرکب ) طعم دهنده . مزه دهنده .