کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزنی
لغتنامه دهخدا
مزنی . [ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل ، در 22هزارگزی شرقی اردبیل و 20هزارگزی راه اردبیل به آستارا در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 4419 تن سکنه است . آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغ...
-
مزنی
لغتنامه دهخدا
مزنی . [ م ُ ] (اِخ ) ابوالحسین ، مستوفی دیوان امیر نوح سامانی . رجوع به ابوالحسین مزنی و دستورالوزرا چ نفیسی ص 112 شود.
-
مزنی
لغتنامه دهخدا
مزنی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مُزن که قریه ای است در سه فرسخی سمرقند. (از سمعانی ). رجوع به مزن و مزنة شود.
-
مزنی
لغتنامه دهخدا
مزنی . [ م ُ زَ ] (اِخ ) ابوابراهیم اسماعیل بن یحیی بن عمروبن اسحاق المزنی ، از اهل مصر، شاگرد امام الشافعی نسبتش به مُزَینة است که نام طایفه ای است از اولاد مضربن نزار. (از الاعلام زرکلی ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از الانساب سمعانی ) (از...
-
مزنی
لغتنامه دهخدا
مزنی . [ م ُ زَ نی ی / ی ] (ص نسبی ) منسوب به قبیله ٔ مُزَینة. رجوع به مزینة شود.
-
واژههای مشابه
-
علی مزنی
لغتنامه دهخدا
علی مزنی . [ ع َ ی ِ م ُ زَ ] (اِخ ) ابن فضل مزنی نحوی . مکنی به ابوالحسن . وی در عهد خویش از دانشمندان بزرگ بود که مردم از اطراف برای کسب دانش به سوی او روی می آوردند. او را تصنیفات مفیدی در نحو و صرف است و نیز کتابی در علم «بسم اﷲ الرحمان الرحیم » ...
-
ابوابراهیم مزنی
لغتنامه دهخدا
ابوابراهیم مزنی . [ اَ اِ م ِ م ُ زَ ] (اِخ ) رجوع به مزنی ابوابراهیم اسماعیل بن یحیی شود.
-
حافظ مزنی
لغتنامه دهخدا
حافظ مزنی . [ ف ِ ظِ م ُ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن شیخ جمال الدین . از تلامیذ نووی . فقیه عالم به مذهب ، متبحر در اصول ، مشهور در ادب و عالم حدیث و حافظ اسانید است و چون نووی درگذشت دو تصنیف پاکنویس ناشده بجای ماند، یکی از آن دو تهذیب الاسماء و اللغات اس...
-
ابن لیلی مزنی
لغتنامه دهخدا
ابن لیلی مزنی . [ اِ ن ُ ل َ لا ؟ ] (اِخ ) صحابی است .
-
واژههای همآوا
-
مضنی
لغتنامه دهخدا
مضنی ٔ. [ م ُ ن ِءْ ] (ع ص ) مردی که دارای مواشی بسیار باشد. (ناظم الاطباء).
-
مضنی
لغتنامه دهخدا
مضنی . [ م ُ ] (ع ص ) بیماری لاغرکننده . (ناظم الاطباء).
-
مضنی
لغتنامه دهخدا
مضنی . [ م ُ نا ] (ع ص ) لاغرشده و نحیف . (ناظم الاطباء).