کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزمن
/mozmen/
معنی
۱. کهنه؛ دیرینه؛ آنچه زمان درازی بر آن گذشته.
۲. [مقابلِ حاد] (پزشکی) ویژگی هر بیماری طولانیمدت که به تدریج بروز میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دیرپا، دیرینه، ریشهدار، کهنه ≠ حاد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزمن
واژگان مترادف و متضاد
دیرپا، دیرینه، ریشهدار، کهنه ≠ حاد
-
مزمن
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ) [ ع . ] (اِمف .) زمین گیر، عاجز.
-
مزمن
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) کهنه ، دیرینه . ؛ مرض ~ بیماری ای که کهنه شده باشد.
-
مزمن
لغتنامه دهخدا
مزمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) بر جای مانده شونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). بر جای مانده . کهنه و دیرینه . دارای زمان و دیرینه . (ناظم الاطباء). دیرینه و کهنه . (آنندراج ) (غیاث ) . کهن . عتیق . طویل (از نظر زمان ). پیاده (...
-
مزمن
دیکشنری عربی به فارسی
ديرينه , مزمن , سخت , شديد , گرانرو
-
مزمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozmen ۱. کهنه؛ دیرینه؛ آنچه زمان درازی بر آن گذشته.۲. [مقابلِ حاد] (پزشکی) ویژگی هر بیماری طولانیمدت که به تدریج بروز میکند.
-
مزمن
دیکشنری فارسی به عربی
مزمن
-
واژههای مشابه
-
مزمن شدن
واژگان مترادف و متضاد
کهنهشدن، ریشهدار شدن
-
chronic carrier
حامل مزمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] حاملی که اگر درمان نشود، در تمامی طول دورۀ زندگی خود ریزاندامگان را حمل میکند
-
chronic malnutrition
سوءتغذیه مزمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کمبود طولانیمدت و جبرانناپذیر ویتامینها و مواد کانی در اوایل کودکی که حتی اگر در سالهای بعدی زندگی به مقدار کافی به بدن برسند، به سلامت فرد آسیب میرساند
-
مزمن گردیدن
لغتنامه دهخدا
مزمن گردیدن . [ م ُ م ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) کهنه شدن . ازمان . دیرینه گشتن . تقادم : و آن را [ کفتگی لب ها ] که مزمن گردد این طلا بکار دارند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بیماری مزمن
دیکشنری فارسی به عربی
مرض
-
chronic fatigue syndrome, CFS 3
نشانگان خستگی مزمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] بیماری مزمنی با علت ناشناخته که مشخصههای آن عبارت است از خستگی و کاهش فعالیت جسمی و علائمی شبیه به آنفلوانزا و گاه افسردگی
-
chronic inflammatory arthritis
مفصلآماس مزمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مفصلآماسی همراه با برافروختگی (inflammation) و ناشی از اختلالات مزمن