کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزمل
/mozammel/
معنی
نوعی شیرِ آب از جنس مس یا برنج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) در جامه پیچیده شده ، در گلیم پیچیده .
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [ م ُ زَم ̍ م َ ] (ع ص ) درپیچیده شده ٔ به جامه و پنهان کرده شده ٔ در آن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [ م ُ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تزمیل . در پیچنده به جامه و پنهان کننده خود را. (از منتهی الارب ). جامه در سرآورده . مدثر. (السامی ص 35 س 4 چ بنیاد فرهنگ ). جامه به سر درکشیده . (مهذب الاسماء). به جامه پیچیده . (شعوری ). در جامه پیچنده خ...
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [ م ُزْ زَم ْ م ِ ] (اِخ ) از القاب و اسماء نبی . لقب النبی فی القرآن . (حبیب السیر چ خیام ص 291) : یا ایهاالمزمل (ای گلیم به خود پیچیده ). (قرآن 2/73).خواند مزمل نبی را زین سبب که برون آ از گلیم ای بوالهرب .مولوی (مثنوی چ خاور ص 239 س 10).
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [ م ُزْ زَم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه به خود می پیچد و در جامه های خود پنهان میشود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در جامه پیچیده . (آنندراج ) (برهان ). به گلیم پیچیده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [ م ُزَم ْ م ِ ] (اِ) لوله ای باشد از مس یا برنج که چون بر جانب راست پیچند آب از آن لوله روان شود و اگر به طرف چپ گردانند بایستد و این لوله را بیشتر در حمام ها و آب انبارهای سرپوشیده نصب کنند. (برهان ) (رشیدی ). لوله ای مسین و برنجین که چون به...
-
مزمل
لغتنامه دهخدا
مزمل . [م ُزْ زَم ْ م ِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ 73 از قرآن کریم .
-
مزمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mozammel نوعی شیرِ آب از جنس مس یا برنج.
-
مزمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mozzammel ۱. سورۀ هفتادوسوم قرآن کریم، مکّی، و دارای ۲۰ آیه.۲. (صفت) [قدیمی] کسی که خود را در جامه پیچیده باشد؛ درجامهپیچیده.
-
واژههای مشابه
-
مُزَّمِّلُ
فرهنگ واژگان قرآن
جامه به خود پيچيده - لفافه به خود پيچيده (در اصل متزمل بوده ، اسم فاعل از باب تفعل (تزمل) است ، و معنايش لفافه به خود پيچيده است . کسي که جامه يا چيزي به خود ميپيچد تا بخوابد يا مثلا سرما را دفع کند ، را مزمل ميگويند ، و از ظاهر اين جمله بر ميآيد در ...
-
واژههای همآوا
-
مذمل
لغتنامه دهخدا
مذمل . [م ُ ذَم ْ م ِ ] (ع ص ) برانگیزنده کسی را به رفتار ن-رم . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تذمیل به معنی به سیر و رفتار ذمیل و لین واداشتن . رجوع به تذمیل شود.
-
مُزَّمِّلُ
فرهنگ واژگان قرآن
جامه به خود پيچيده - لفافه به خود پيچيده (در اصل متزمل بوده ، اسم فاعل از باب تفعل (تزمل) است ، و معنايش لفافه به خود پيچيده است . کسي که جامه يا چيزي به خود ميپيچد تا بخوابد يا مثلا سرما را دفع کند ، را مزمل ميگويند ، و از ظاهر اين جمله بر ميآيد در ...