کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزدلفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزدلفة
لغتنامه دهخدا
مزدلفة. [ م ُ دَ ل ِ ف َ ] (اِخ ) موضعی است میان عرفات و منی . (منتهی الارب ). نام جایی به مکه ٔ معظمه . (آنندراج ) (غیاث ). جایی در مکه ٔ معظمه مابین عرفات و منی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مزدلفه شود. جائی است که حاجیان در آن بیتوته کنند آنگاه که ا...
-
واژههای مشابه
-
مزدلفه
لغتنامه دهخدا
مزدلفه . [ م ُ دَ ل ِ ف َ ] (اِخ ) مزدلفة : و چون آفتاب غروب کرد حاج و خطیب از عرفات بازگشتند و یک فرسنگ بیامدندتا به مشعرالحرام و آنجا را مزدلفه گویند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 139). و مزدلفه در میان مکه و عرفات است و حجاج نماز شام و خفتن و...
-
جستوجو در متن
-
قزح
لغتنامه دهخدا
قزح . [ ق ُ زَ ] (اِخ ) کوهی است در مزدلفه در طرف راست امام ، و آن موضعی است که در زمان جاهلیت در آن آتش می افروختند و موقف قریش بوده است زیرا آنان در عرفه وقوف نداشتند. (از معجم البلدان ). کوهی است به مزدلفه . (منتهی الارب ). نام کوهی است . (برهان )...
-
ذومراخ
لغتنامه دهخدا
ذومراخ . [ م ِ ] (اِخ ) نام وادی یا رودباری است بنزدیکی مزدلفة و گویند از بطن جبلی باشد بمکة. و آنرا با حاء مهمله نیز گفته اند.
-
مشعرالحرام
لغتنامه دهخدا
مشعرالحرام . [ م َ / م ِ ع َ رُل ْ ح َ ] (اِخ ) مزدلفه است که امروز آبادان و خانه ها دارد، نه کوهی است خرد نزدیک عمارت چنانکه بعضی وهم کرده اند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مزدلفه . (مهذب الاسماء). قُزّح . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). نام موضعی...
-
پنج ارکان حج
لغتنامه دهخدا
پنج ارکان حج . [ پ َ اَ ن ِ ح َج ج ] (اِ مرکب ) نزد شافعی اول احرام بستن ، دوم سعی کردن میان صفا و مروه ، سوم وقوف عرفات ، چهارم مزدلفه ، پنجم طواف کعبه . و نزد امام اعظم سه ارکان سوای سعی و مزدلفه . (غیاث اللغات ).
-
مأزم
لغتنامه دهخدا
مأزم . [ م َءْ زِ ] (اِخ ) تنگنایی میان مزدلفه و عرفه . مأزمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مأزمان در معجم البلدان شود.
-
ذومراخ
لغتنامه دهخدا
ذومراخ . [ م َ ] (اِخ ) در تاج العروس آمده است : ذومرخ وادیی است بحجاز و در حدیث ذومَراخ ذکر شده است و ابن منظور و ابن الاثیر آنرا بضم میم ضبط کرده اند و آن وادیی است نزدیک مزدلفة و بعضی گفته اند کوهی بمکة و بحاء مهمله هم آمده است .
-
محسر
لغتنامه دهخدا
محسر. [ م ُ ح َس ْ س ِ ] (اِخ ) بطن محسر؛ نزدیک مزدلفه است . (منتهی الارب ). نام وادیی است بین منی ومزدلفه که نه از این است و نه از آن بنا برقول مشهور، و گویند نام موضعی است بین مکه و عرفه و نیز گفته اند جایی است میان منی و عرفه . (از معجم البلدان ).
-
ابوسیاره
لغتنامه دهخدا
ابوسیاره . [ اَ س َی ْ یا رَ ] (اِخ ) عمیلةبن خالد عدوانی . او را خرکی سیاه بود که چهل سال بر آن مردمان را از مزدلفه به منی بردی و در تندرستی و قوت بمثل گویند: اصح ّ من عَیر ابی سیّاره .
-
پنج ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] panj[']arkān در آیین اسلام، پنج اصلی که دین اسلام بر مبنای آنها پایهگذاری شده و عبارت است از کلمۀ طیبه، نماز، روزه، حج، و زکات.〈 پنجارکان حج: (آیین اسلام) احرام بستن، سعی بین صفا و مروه، وقوف عرفات، مزدلفه، و طواف کعبه...
-
مَشْعَرِ
فرهنگ واژگان قرآن
مشعرالحرام يا مزدلفه نام محلی است میان عرفات و منا که پس از وادی یا دره ي مأذمین قرار دارد و حجاج باید بعد از غروب شرعی روز عرفه یعنی پس از پایان وقوف در عرفات در روز نهم ذي حجه به این سمت حرکت کنند تا در مشعر براي مدتي هرچند كوتاه به عنوان يكي از وا...
-
صوفة
لغتنامه دهخدا
صوفة. [ ف َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از مضر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بنی صوفه در تمام دوره ٔ سلطه ٔ بنی جرهم و بنی خزاعه سه چیز از مراسم حج را بعهده داشتند: اجازه ٔ عرفات ، افاضه ٔ از مزدلفه ، اجازه ٔ ازمنی . (تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 43...